مولانا:چشمم همیپرد مگر آن یار میرسد دل میجهد نشانه که دلدار میرسد
❈۱❈
چشمم همیپرد مگر آن یار میرسد
دل میجهد نشانه که دلدار میرسد
این هدهد از سپاه سلیمان همیپرد
وین بلبل از نواحی گلزار میرسد
❈۲❈
جامی بخر به جانی ور زانک مفلسی
بفروش خویش را که خریدار میرسد
آن گوش انتظار خبر نوش میکند
وان چشم اشکبار به دیدار میرسد
❈۳❈
آن دل که پاره پاره شد و پارههاش خون
آن پاره پاره رفته به یک بار میرسد
قد چو چنگ را که دلش تار تار شد
نک زخمه نشاط به هر تار میرسد
❈۴❈
آن خارخار باغ و تقاضاش رد نشد
گلهای خوش عذار سوی خار میرسد
آن زینهار گفتن عاشق تهی نبود
اینک سپاه وصل به زنهار میرسد
❈۵❈
نک طوطیان عشق گشادند پر و بال
کز سوی مصر قند به قنطار میرسد
شهر ایمنست جمله دزدان گریختند
از بیم آنک شحنه قهار میرسد
❈۶❈
چندین هزار جعفر طرار شب گریخت
کآمد خبر که جعفر طیار میرسد
فاش و صریح گو که صفات بشر گریخت
زیرا صفات خالق جبار میرسد
❈۷❈
ای مفلسان باغ خزان راهتان بزد
سلطان نوبهار به ایثار میرسد
در خامشیست تابش خورشید بیحجاب
خاموش کاین حجاب ز گفتار میرسد
کامنت ها