گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:به روز مرگ چو تابوت من روان باشد گمان مبر که مرا درد این جهان باشد

❈۱❈
به روز مرگ چو تابوت من روان باشد گمان مبر که مرا درد این جهان باشد
برای من مگری و مگو دریغ دریغ به دام دیو درافتی دریغ آن باشد
❈۲❈
جنازه‌ام چو ببینی مگو فراق فراق مرا وصال و ملاقات آن زمان باشد
مرا به گور سپاری مگو وداع وداع که گور پرده جمعیت جنان باشد
❈۳❈
فروشدن چو بدیدی برآمدن بنگر غروب شمس و قمر را چرا زیان باشد
تو را غروب نماید ولی شروق بود لحد چو حبس نماید خلاص جان باشد
❈۴❈
کدام دانه فرورفت در زمین که نرست چرا به دانه انسانت این گمان باشد
کدام دلو فرورفت و پر برون نامد ز چاه یوسف جان را چرا فغان باشد
❈۵❈
دهان چو بستی از این سوی آن طرف بگشا که های هوی تو در جو لامکان باشد

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۹۱۱

تصاویر

کامنت ها

آرش طوفانی
2015-08-06T09:44:11
درود و ادب خدمت دوستان براستی غزلی نغز و پر مغز است!
آرش طوفانی
2015-08-06T09:57:19
شایان ذکر بوده که در دیوان غزلیات شمس به تصحیح مرحوم استاد بدیع الزمان فروزانفر نیز در مصرع دومِ بیت دوم، واژه «دوغ» ضبط شده است؛ نه «یوغ»!البته گفتنی است که واژه «دوغ» را می بایست با دال مفتوح به صورت «دَوغ» خواند؛ که به معنای بیماری و تباه شدن است. از همین روی مصرع مذکور که می گوید:به دَوغ دیو در افتی دریغ آن باشدچنین معنا می شود که : «اگر به آفت و تباهی شیطان گرفتار شوی، موجب افسوس و تأسف است.»
علی
2014-12-19T23:07:58
در سایت زیر بیت دوم مصرع دوم نه دوغ است و نه یوغ که دام نوشته شده استپیوند به وبگاه بیرونی
مسعود
2015-05-03T02:09:02
به روز مرگ چو تابوت من روان باشدگمان مبر که مرا درد این جهان باشدبرای من مگری و مگوی دریغ دریغبه دام دیو درافتی دریغ آن باشدجنازه‌ام چو بدیدی مگو فراق فراقمرا وصال و ملاقات آن زمان باشدمرا به گور سپردی مگو وداع وداعکه گور پرده جمعیت جنان باشدفروشدن چو بدیدی برآمدن بنگرغروب شمس و قمر را چرا زبان باشدتو را غروب نماید ولی شروق بودلحد چو حبس نماید خلاص جان باشدکدام دانه فرورفت در زمین که نرستچرا به دانه انسانت این گمان باشد
فریدون رحیمیان
2016-07-06T17:37:24
در مصرع دوم بیت دوم،شاعر میخواهد خواننده را متقاعد کند مرگ نوعی کمال است و او را از گریه منع می کند لذا بنظر می اید بجای به دوغ دیو در افتی باید به دوغ دیو ار افتی صحیحتر است یعنی نوع جمله شرطی است! یعنی اگر به دوغ دیو می افتادی دریغ بود نه در حال حاضر
هانیه سلیمی
2017-01-02T14:56:45
البته دوغ به معنی : سهو شدن و خطا کردن . (ناظم الاطباء). غلط خوردن . (از آنندراج )./ به همان شکل دوغ نوشیدنی - و نه دَوغ- تلفظ می شود
کاف دال
2016-11-16T08:13:17
کدام دانه فرورفت در زمین که نرستچرا به دانه انسانت این گمان باشدحضرت عیسیاشاره به تناسخ و ادامه حیات به نوعی است
ناشناس
2016-01-30T00:44:39
با عرض سلام و ادب.لطف میکنید بیت 7 رو معنی کنید.با تشکر
کامبیز درودیان
2016-01-03T04:48:25
در انتساب این غزل به حضرت مولانا جای تردید است. این غزل سروده شرف الدین عبدالله زکی، یکی از معاصران مولانا میباشد. مراجعه شود به مقاله «آل بنجیر» از استاد احمد گلچین معانی، در مجله دانشکده ادبیات دانشگاه مشهد، سال پنجم، شماره دوم، ص 209.
کامبیز درودیان
2016-01-03T04:57:06
هر دانه که نیست گشت، صد چندان شددر دانه انسان چه گمان می آریسلطان ولد
ali
2016-06-27T16:08:21
بیت 5غروب شمس و قمر را چرا زیان باشد
مهدی
2016-04-15T22:51:13
دوست عزیزی که معنی بیت هفتم را میخواستید:سلام:کدام دانه فرورفت در زمین که نرستچرا به دانه انسانت این گمان باشدمی فرماید:کدام دانه ای تا به حال در زمین فرو رفته و ثمر نداده و به قول مولوی رستگار نشده است.(یعنی همه دانه ها در خاک ثمر ثمر داده اند).)پس چرا گمان می کنی که انسانی که در خاک رود،رستگار نمی شود؟
سینا
2013-04-07T14:52:28
در مصراع دوم بیت پنجم، به جای واژه ی زبان باید واژه ی ز یان باشد.
امیر بهرام دوست
2014-02-12T15:46:19
به ناکام کرد:واژه دوغ صحیح بوده و به دوغ افتادن کنایه از فریب خوردن است.
ناکام کرد
2014-01-07T23:40:31
با سلام به عزیزان در بیت دوم مصراع دوم واژه یوغ درست است نه دوغ .
واثق
2014-06-20T07:06:26
بیت آخر این شعر:تو را چنین بنماید که من به خاک شدم به زیرِ پایِ من این هفت‌آسمان باشد
Roya
2019-11-07T00:55:52
به دوغ درافتادن درست است یعنی فریب خوردنلحد چو حبس نماید، خلاص جان باشد یعنی قبر مانند زندانی به نظر می‌آید که جسم را در بر می‌گیرد و با مرگ تن، روح آزاد و خلاص می‌شود.
آرمین
2019-06-12T17:09:18
سلام لطفا مفهوم مصرع"لحد چو حبس نمیاد خلاص جان باشد" رو میگید؟
محمد شهریاری
2019-08-11T01:50:47
در ابتدای کتاب برادران کارامازوف، داستایوفسکی از انجیل یوحنا باب 12 آیه 24 نقل کرده‌ است: آمین آمین به شما می‌گویم اگر دانه گندم که در زمین می‌افتد نمیرد، تنها ماند لیکن اگر بمیرد ثمر بسیار آوَرَد. بسیار شبیه است به کدام دانه فرورفت در زمین که نرست
پارسا
2021-01-31T23:47:42
استادان بزرگوار ممکن است شعر را معنی بفرمایید؟بی نهایت متشکرم
رضا
2020-11-24T00:36:23
خیلی ها میبینم درباره دوغ صحبت میکنند. در مثنوی و کلیات شمس مولانا درباره دوغ زیاد صحبت میکنه. شرح مثنوی را همیشه میشه از خود مثنوی گرفت. برای یک مثال میتوانید به دفتر چهارم بخش 116 - بیان آنک روح حیوانی و عقل جز وی و وهم و خیال بر مثال دوغند و روح کی باقیست درین دوغ هم‌چون روغن پنهانست رجوع کنید. مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۱۶ - بیان آنک روح حیوانی و عقل جز وی و وهم و خیال بر مثال دوغند و روح کی باقیست درین دوغ هم‌چون روغن پنهانست/
دلارام
2020-12-17T13:01:41
میشه تفسیر بیت آخر رو به من بگید؟
فواد
2020-12-08T14:13:58
باسلام .در تصحیح استاد فروزانفر در بیت دوم به جای دوغ "دام" به کار رفته است .
فاضلیان
2020-12-14T15:40:49
برای من مگری و مگو دریغ دریغبه دوغ دیو درافتی دریغ آن باشددر این بیت از مثنوی دوغ به معنای فریب به کار رفته :چونکه بی سوگند گفتش بُد دروغ، تو میفت از مکر و سوگندش به دوغ. اما در این غزل شمس، دام یا یوغ معنا را می‌رساند بدون تکلف.
محمد
2020-10-22T04:00:25
باسلامدر بیت دوم (مگری و مگوی)مگریو و مگوی درست هست که یک واو جا اوفاده است. گریو به معنی گرسشتن و مگریو به معنی گره نکردن است.
دکتر عرب‏لو
2017-08-02T17:03:41
به روز مرگ چو تابوت من روان باشد ............ گمان مبر که مرا درد این جهان باشدبرای من تو مَگِریْ و مگو: «دریغ! دریغ!» ................ به دام دیو دراُفتی دریغ آن باشد جنازه‌ام چو ببینی مگو: «فراق! فراق!» ............... مرا وصال و ملاقات آن زمان باشد مرا به گور سپاری مگو: «وداع! وداع!» ................... که گور پرده جمعیت جنان باشد فروشدن چو بدیدی برآمدن بنگر .................. غروب شمس و قمر را چرا زیان باشد؟ تو را غروب نماید، ولی شروق بود ............... لَحَد چو حبس نماید خلاص جان باشدکدام دانه فرورفت در زمین که نرست؟.......... چرا به دانه انسانت این گُمان باشد؟!کدام دَلْوْ فرورفت و پُر برون نامد؟ .................... زِ چاهْ یوسف جان را چرا فَغان باشد؟ دهان چو بستی ازاین سوی،آنطرف بگشا... که های هویِ تو در جو لامکان باشدتو را چنین بنماید که من به خاک شدم ....... به زیرِ پایِ من این هفت‌آسمان باشد
میم.کاف.مهریار
2017-12-18T14:58:26
در مورد بیت آخر (کدام دلو ... ) کسانی که تجربه خروج از بدن یا برون فکنی داشته اند از وجود ریسمانهای نقره‌ای خبر داده اند و گزارش داده اند با رویت آنها خیالشان راحت می‌شود که هنوز امکان بازگشت دارند.ریسمانهای نقره‌ای همچنین در عهد عتیق در کتاب جامعه 12:6 ترجمه فارسی قدیم چنین آمده است:قبل از آنکه مفتول نقره گسیخته شود و کاسه طلا شکسته گردد و سبو نزد چشمه خرد شود و چرخ بر چاه منکسر گردد، و خاک به زمین برگردد به طوری که بود، و روح نزد خدا که آن را بخشیده بود رجوع نماید.....م.ک.مهریار اینستاگرام : mk_Mehryar
میم.کاف.مهریار
2017-12-18T15:01:22
در مورد مصراع : که گور پرده جمعیت جنان باشد اشاره است به حدیث نبوی که : پیامبر گرامی اسلام‌ صلی الله علیه و آله فرمود: "القبر روضة من ریاض الجنّة اوْ حفرة من حفر النیران" قبر باغی است از باغ‌های بهشت، یا گودالی است از گودال‌های جهنم..م.ک.مهریار..اینستاگرام : mk_mehryar
حمید رضا۴
2017-12-19T20:52:16
میم. کاف.مهریار عزیز،به نظر می رسد پیام این غزل دلداری و امید دادن به انسانهاست.من اشاره ای به جهنم و یا تهدید رفتن به جهنم در آن نمی بینم.از استادان و دیگر عزیزان خواهش می کنم اگر از مولوی غزل و یا داستانی سراغ دارند که از جهنم سخن گفته، آنرا ذکر کنند.با سپاس
پردیس
2017-04-05T17:33:12
لطفا بیت آخر را معنی کنید.
سهیل قاسمی
2017-01-10T15:07:09
زیان درست است به نظرم.غروب ِ شمس و قمر را چرا زیان باشدالان چاپ سوم کتاب گزیده ی غزلیات شمس (دکتر شفیعی کدکنی) را نگاه کردم. ایشان هم زیان ضبط کرده است. منتها ایشان نوشته:غروب، شمس و قمر را چرا زیان باشد؟نشر شرکت سهامی کتابهای جیبی، 1360.چاپ نوزدهم 1385 را هم نگاه کردم همان بود.ISBN 964-303-011-3
سراج
2017-05-25T14:04:20
بی کران درود و مهر، نسخه چاپی تصحیح استاد بدیع الزمان فروزانفر،چرا زیان باشد صحیح است و لطفاً واژه زبان را به» زیان « تصحیح بفرمایید،باسپاس فراوان
مصطفی
2017-05-26T04:51:46
«غروب شمس و قمر را چرا زبان باشد»در دکلمه بیت بالا غلط خوانده شده است. هم کسره ی غروب، هم زبان که زیان خوانده شده
هادی
2019-01-15T11:25:02
به نظرم دوغ اشتباهه. یوغ باید باشه ها!!
حسین
2018-06-16T15:00:08
با درود «را» در مصراع دوم این غزل (گمان مبر که مرا...) چه نوع رایی است؟ سپاس از دوستان
Ouchen
2021-07-20T14:47:10.2380218
  💜باز هم غزلی دیگر و پندی دیگر، و البته این بار حضرت #مولانا نوع جهان بینی خود را در قالب نصیحت و یا بهتر بگوییم در قالب وصیت به مخاطب منتقل می‌کند. مفاهیم ساده هستند ولی به مانند تمام سروده های #مولانا ژرفایی عظیم در ورای همین واژه های ساده گنجانده شده است. #مولانا در این غزل فلسفه ی مرگ و مراحل بعد از آن را به روشنی شرح می‌دهد و مرگ را نه تنها تلخ که بسیار هم شیرین و خواستنی نشان می‌دهد. #مولانا در ابیات آغازین غزل خطاب به بازمانده (مخاطب) میخواهد که در مرگش شیون و زاری نکند و حسرت نخورد چرا که حسرت واقعی هنگامی ست که روح انسان اسیر شیطان (صفات پست و غیر انسانی) باشد. سپس شروع به شکافتن مطلب اصلی یعنی فلسفه ی مرگ میکند.به بیت هفتم دقت کنید که چگونه به زیبایی و تنها در چند کلمه تمامی فلسفه ی دین فروشان در مورد مرگ را در هم می‌پیچد و مرگ را همچون تولدی دوباره برای روح انسان می‌شمارد.کدام دانه فرو رفت در زمین که نرست|چرا به دانه ی انسانت این گمان باشد؟ #مولانا به خاک سپردن انسان پس از مرگش را به کاشتن دانه ای در خاک تشبیه می‌کند و می‌فرماید همان گونه که از کاشتن دانه در خاک، گیاهی تازه پدیدار خواهد شد پس یقین بدان که با به خاک سپردن انسان هم شکفتنی تازه و زادنی نو پدید خواهد آمد که بسیار روحانی تر و مهم تر از زندگی این جهانی ست. #مولانا در نوشته هایش به کرّات به این مطلب صحه گذاشته که نه این زندگی اولین زندگی انسان و نه مرگ این جهانی آخرین مرگ او خواهد بود بلکه همان گونه که قبل از این عالم روح انسان عوالم بسیاری را تجربه کرده، پس از مرگ هم عوالم دیگری در جهت رشد و تعالی روح در انتطارمان است و کار انسان با آمدن به دنیا و رفتنش تمام نمی‌شود بلکه مرگ شروع زندگیی تازه در چرخه ی کمال بشر است.
امیرحسین ربیعی
2021-11-22T21:18:28.6527156
استاد الهی قمشه ای در کتاب گنجینه آشنا در مورد این غزل فرموده اند که :این غزل به منزله یک بسته قرص آرامش بخش برای کسانی است که عزیزی را از دست داده اند. 
ملیکا رضایی
2021-12-20T22:54:28.485416
مولانا در این غزل هم از مرگ خود و غم پس از آن که شاید به چندی وارد گردد گفته و این غم را از آنان نفی ؟ نه  به نظرم اینطور نیست ؛ بیت اول به زیبایی گفته که غمی به این دنیا ندارم و من از رفتن هراسی ندارم من از رفتن و ترک کردن این دنیا هراس ندارم    بیت دوم مگری یعنی حسرت نکش ... مصراع دوم ش هم یعنی اگر گرفتار این دنیا باشی آه و حسرت باید کشید ؛ بیت سوم از دیدار یار حقیقی میگوید و از عروج الهی و معنوی بیت هفت  امید را میدهد که هر انسان را توانی ست برای برتر گشتن برای خوب شدن ...چرا نباید این گمان به انسان نباشد ؟ این بیت استفهام انکاری دارد ... بیت هشت  هیچ دستی خالی برنگشته و هیچ چیز پوچ به دست نمانده و وقتی دل را گرو گذاری جان آدمی را دردی نیست و از جان گذشته ای ...شاید هم اینطور می‌گوید که جان برایت بی ارزش است چرا که چیزی برتر از جان را یافته ای ... شعری پر معنا و مفهوم ... بسیار زیبا ... درود بر مولانا  درود بر دوستان:-)    
امیر
2022-01-09T12:22:26.8071965
لذت بردیم
یلدا ی.
2022-02-09T11:23:14.1694996
غروب شمس و قمر را چرا زیان باشد.   زیان صحیح است . 
شاهرخ کاطمی
2023-04-01T01:01:06.3864717
باسلام درگ اشعار مولانا واقعا ذهنی نیست ادبی نیست پروسه عملی هست  خداوند شناختنی نیست تبدیل  شدنیست مشخصا کسی آثار  ایشان را مطالعه بکنه عمل کنه اسرار در حدی خداوند بخواهد باز میشه اکر بعد از مرگ شروع زندگی بهتری برای متقی نبود زندگی ماها در دنیا چی بود جزو جنگ جزو حرص جز درد چی بود؟  مگر خلق انسان با ۸۶ تریلیون سلول کار قدرتی هست که قادر بعد از مرگ هم اینکار بکنه بهشت جهنم ذهنی سساخت دهنه روح انسان پاک با خالق یگی میشه
حیران
2023-04-05T02:37:49.0894057
سلام بزرگواران. معنی مصرع دوم بیت ۴ و همچنین معنی بیت۹. سپاسگزارم.