گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:ز جان سوخته‌ام خلق را حذار کنید که الله الله ز آتش رخان فرار کنید

❈۱❈
ز جان سوخته‌ام خلق را حذار کنید که الله الله ز آتش رخان فرار کنید
که آتش رخشان خاصیت چنین دارد که هر قرار که دارید بی‌قرار کنید
❈۲❈
دلی که کاهل گردد نداش می‌آید که زنده است سلیمان عشق کار کنید
مباش کاهل کاین قافله روانه شدست ز قافله بممانید و زود بار کنید
❈۳❈
چهارپای طبایع نکوبد این ره را به ترک خاک و هواها و آب و نار کنید
غنیست چشم من از سرمه سپاهانی ز خاک تبریز او را مگر نثار کنید
❈۴❈
بزرگی از شه ارواح شمس تبریزست وجودها پی این کبریا صغار کنید

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۹۵۶

تصاویر

کامنت ها

همایون
2018-04-27T01:14:39
اشاره به عرفان و فرهنگی‌ است که جلال دین بنیاد نهاده است و قافله ایست که شمس به پا داشته و به راه انداخته است و دیری نخواهد بود که ارباب علم و دانش و سیاست در بن بستی که با آن روبرو می‌‌گردند ناگزیر از چرخیدن بدور این فرهنگ شوند تا انسان را به قافله خود باز گردانندو قرار‌هایی‌ که بر مبنای منافع شکل گرفته است، با بی‌ قراری عشق و خرمی مهر جایگزین شود و زندگی‌ به گونه‌ای بس زیبا تر و با شکوه تر که شایسته انسان و خدای انسان است آزموده و برقرار گردد، این را جلال دین عزیز از ته وجود خود که سوخته و پخته این حقیقت است دریافته و اعلام می‌‌دارد که این حرف و شعر نیست بلکه آتشی است که کسی‌ نمی تواند جلوی آن ایستادگی کند