مولانا:سحر این دل من ز سودا چه میشد از آن برق رخسار و سیما چه میشد
❈۱❈
سحر این دل من ز سودا چه میشد
از آن برق رخسار و سیما چه میشد
از آن طلعت خوش و زان آب و آتش
ز فرق سر بنده تا پا چه میشد
❈۲❈
خدایا تو دانی که بر ما چه آمد
خدایا تو دانی که ما را چه میشد
ز ریحان و گلها که روید ز دلها
سراسر همه دشت و صحرا چه میشد
❈۳❈
ز خورشید پرسی که گردون چه سان بد
ز مه پرس باری که جوزا چه میشد
ز معشوق اعظم به هر جان خرم
به پستی چه آمد به بالا چه میشد
❈۴❈
تعالی تقدس چو بنمود خود را
مقدس دلی از تعالی چه میشد
چو میکرد بخشش نظر شمس تبریز
به بینا چه بخشید و بینا چه میشد
کامنت ها