مولانا:دیده خون گشت و خون نمیخسبد دل من از جنون نمیخسبد
❈۱❈
دیده خون گشت و خون نمیخسبد
دل من از جنون نمیخسبد
مرغ و ماهی ز من شده خیره
کاین شب و روز چون نمیخسبد
❈۲❈
پیش از این در عجب همیبودم
کآسمان نگون نمیخسبد
آسمان خود کنون ز من خیره است
که چرا این زبون نمیخسبد
❈۳❈
عشق بر من فسون اعظم خواند
جان شنید آن فسون نمیخسبد
این یقینم شدست پیش از مرگ
کز بدن جان برون نمیخسبد
❈۴❈
هین خمش کن به اصل راجع شو
دیده راجعون نمیخسبد
کامنت ها