مولانا:رسم نو بین که شهریار نهاد قبله مان سوی شهر یار نهاد
❈۱❈
رسم نو بین که شهریار نهاد
قبله مان سوی شهر یار نهاد
نقد عشاق را عیار نبود
او ز کان کرم عیار نهاد
❈۲❈
گل صدبرگ برگ عیش بساخت
روی سوی بنفشه زار نهاد
هر که را چون بنفشه دید دوتا
کرد یکتا و در شمار نهاد
❈۳❈
بی دلان را چو دل گرفت به بر
سرکشان را چو سر خمار نهاد
منتظر باش و چشم بر در دار
کو نظر را در انتظار نهاد
❈۴❈
غم او را کنار گیر که غم
روی بر روی غمگسار نهاد
کس چه داند که گلشن رخ او
بر دل بیدلم چه خار نهاد
❈۵❈
از دل بیدلم قرار مجوی
کاندر او درد بیقرار نهاد
آهوان صید چشم او گشتند
چونک رو جانب شکار نهاد
❈۶❈
آن زره موی در کمان ز کمین
تیرهای زره گذار نهاد
خویشتن را چو در کنار گرفت
خلق را دور و برکنار نهاد
❈۷❈
رحمتش آه عاشقان بشنید
آهشان را بس اعتبار نهاد
در عنایات خویششان بکشید
جرمشان را به جای کار نهاد
❈۸❈
نور عشاق شمس تبریزی
نور در دیده شمس وار نهاد
کامنت ها