گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

مولانا:سیبکی نیم سرخ و نیمی زرد زعفران لاله را حکایت کرد

❈۱❈
سیبکی نیم سرخ و نیمی زرد زعفران لاله را حکایت کرد
چون جدا گشت عاشق از معشوق نیمه‌ای خنده بود و نیمی درد
❈۲❈
سست پایی بمانده بر جایی پاک می‌کرد از رخ مه گرد
دست می‌کوفت نیز می‌لافید کاین چنین صنعتی کسی ناورد
❈۳❈
صعوه پرشکسته‌ای دیدی بیضه چرخ زیر پر پرورد
باز شد خنده خانه این جا رو بجو یار خنده‌ای ای مرد
❈۴❈
ناز تا کی کنند این زشتان بازگونه همی‌رود این نرد
جفت و طاق از چه روی می‌بازند چون ندانند جفت را از فرد
❈۵❈
بهل این تا بیار خویش رویم آنک رویش هزار لاله و ورد

فایل صوتی دیوان شمس غزل شمارهٔ ۹۶۹

تصاویر

کامنت ها

چنور برهانی
2013-07-25T20:49:24
این دو غزل بر وزن مثنویهای 3(مثنوی) سنایی سروده شده اند. تعداد هجاها در بحر خفیف مسدّس مخبون محذوف حداکثر ده یا یازده هجا است. بعد از اثر سترگ سنایی، حدیقة الحقیقة، این بحر به ویژگی آثاری با درونمایۀ تعلیمی- مذهبی تبدیل شد. علاوه بر آن در دیوان سنایی نمونه های فراوانی از کاربرد بحر خفیف را در شعرهای تغزّلی می توان دید. مجموعۀ این اشعار در دیوان (تصحیح مدرّس رضوی) 18 قصیده، 32 غزل و 55 قطعه (تقریباً 30 درصد از کل قطعات) است. بیشتر این اشعار بسیار کوتاهند و شامل حکم اخلاقی و گاهی امثالی کاملاً مذهبی هستند. (دِ بروین، 1378: 433) منبع: دِ. بروین. ی. ت. پ. 1378. حکیم اقلیم عشق. ترجمۀ مهیار علوی مقدم و محمد جواد مهدوی. چاپ اول. مشهد: آستان قدس.
چنور برهانی
2013-07-25T20:53:14
مولانا تمثیل « بیضۀ چرخ زیر پر پروردن» را به صورتهای مختلفی بیان کرده است، از جمله در مثنوی (1/459):تخم بطی گر چه مرغ خانگیزیر پرّ خویش چو کردت دایگیمادر تو بطّ آن دریا بُدستدایه‌ات خاکی بُد و خشکی‌پرستمیل دریا که دل تو اندرستآن طبیعت جانت را از مادرست»میل خشکی مر ترا زین دایه استدایه را بگذار کو بدرایه استدایه را بگذار در خشک و براناندر آ در بحر معنی چون بطانگر ترا مادر بترساند ز آبتو مترس و سوی دریا ران شتابتو بطی بر خشک و بر تر زنده‌اینی چو مرغ خانه خانه‌گنده‌ایتو ز کرمنا بنی آدم شهیهم به خشکی هم به دریا پا نهیکه حملناهم علی البحر بجاناز حملناهم علی البر پیش رانمر ملایک را سوی بر راه نیستجنس حیوان هم ز بحر آگاه نیستتو بتن حیوان بجانی از ملکتا روی هم بر زمین هم بر فلکتا بظاهر مثلکم باشد بشربا دل یوحی الیه دیده‌ورقالب خاکی فتاده بر زمینروح او گردان برین چرخ برینما همه مرغابیانیم ای غلامبحر می‌داند زبان ما تمامپس سلیمان بحر آمد ما چو طیردر سلیمان تا ابد داریم سیربا سلیمان پای در دریا بنهتا چو داود آب سازد صد زرهآن سلیمان پیش جمله حاضرستلیک غیرت چشم‌بند و ساحرستتا ز جهل و خوابناکی و فضولاو بپیش ما و ما از وی ملولتشنه را درد سر آرد بانگ رعدچون نداند کو کشاند ابر سعدچشم او ماندست در جوی روانبی‌خبر از ذوق آب آسمانمرکب همت سوی اسباب رانداز مسبب لاجرم محجوب ماندآنک بیند او مسبب را عیانکی نهد دل بر سببهای جهان(شفیعی کدکنی، 1387، ج1: 564)منبع: مولوی، جلال الدّین محمّد بلخی. 1387. گزیدۀ غزلیات شمس تبریز، مقدمه، گزینش و تفسیر: محمّدرضا شفیعیکدکنی، جلد 1. چاپ دوّم، تهران: سخن.
امین کیخا
2013-07-25T20:56:29
چنور خوشبویمان ، این اصطلاح تخم بت ( بط) زیر بال مرغ را نخست شمس بکار برده است ، در مورد خودش که در خانه پدرش پرورش یافته است .
همایون
2018-01-25T01:34:36
حکایت عجیبی‌ است این دوگانگی در یگانگی از زبان سیب کوچکی که نیمی زرد است و نیمی سرخگوئی لاله‌ای سرخ پر‌های زرد دارد (زعفران یا زرپران)مانند عاشقی که از معشوق خود دور است هم خندان از عشق خود و هم گریان از دوری او، خنده و گریه را با هم داردمانند مرد فلجی که نمی تواند به ایستد ولی با دستان خود صورت ماه را نوازش می‌‌دهد، دو گانگی تا کجا می‌‌تواند در هم بیامیزدگنجشکی پر شکسته ولی در زیر خود تخم جهانی‌ را پرورش می‌‌دهد تا جهانی‌ نو پدید آوردوقتی بدانی که همه چیز از دوگانگی شکل می‌‌گیرد و همه جا یگانگی را ببینی در دویی‌ها دیگر نیمی خنده و نیمی گریه نخواهی بود بلکه سراسر خنده می‌‌شوی و جهانت خنده خانه می‌‌شود و مانند یار من سراسر سرخ خواهی بود و زردی از تو رخت خواهد بست حکایت انسان که به ظاهر موجودی ضعیف و ناتوان است ولی توانائی او بی‌ مرز است و همه پهنه هستی‌ را در بر می‌‌گیردهمه هستی‌ در ظرف انسان جای می‌‌گیرد ذره‌ای که آفتابی را در خود دارد