مولانا:عاشقانی که باخبر میرند پیش معشوق چون شکر میرند
❈۱❈
عاشقانی که باخبر میرند
پیش معشوق چون شکر میرند
از الست آب زندگی خوردند
لاجرم شیوه دگر میرند
❈۲❈
چونک در عاشقی حشر کردند
نی چو این مردم حشر میرند
از فرشته گذشتهاند به لطف
دور از ایشان که چون بشر میرند
❈۳❈
تو گمان میبری که شیران نیز
چون سگان از برون در میرند
بدود شاه جان به استقبال
چونک عشاق در سفر میرند
❈۴❈
همه روشن شوند چون خورشید
چونک در پای آن قمر میرند
عاشقانی که جان یک دگرند
همه در عشق همدگر میرند
❈۵❈
همه را آب عشق بر جگر است
همه آیند و در جگر میرند
همه هستند همچو در یتیم
نه بر مادر و پدر میرند
❈۶❈
عاشقان جانب فلک پرند
منکران در تک سقر میرند
عاشقان چشم غیب بگشایند
باقیان جمله کور و کر میرند
❈۷❈
و آنک شبها نخفتهاند ز بیم
جمله بیخوف و بیخطر میرند
و آنک این جا علف پرست بدند
گاو بودند و همچو خر میرند
❈۸❈
و آنک امروز آن نظر جستند
شاد و خندان در آن نظر میرند
شاهشان بر کنار لطف نهد
نی چنین خوار و محتضر میرند
❈۹❈
و انک اخلاق مصطفی جویند
چون ابوبکر و چون عمر میرند
دور از ایشان فنا و مرگ ولیک
این به تقدیر گفتم ار میرند
کامنت ها