نادر نادرپور:مسی به رنگ شفق بودم زمان ، سیه شدنم آموخت
❈۱❈
مسی به رنگ شفق بودم
زمان ، سیه شدنم آموخت
در امید زدم یک عمر
نه در گشاد و نه پاسخ داد
❈۲❈
در دگر زدنم آموخت
چراغ سرخ
شقایق را
رفیق راه سفر کردم
❈۳❈
به پیشواز سحر رفتم
سحر ، نیامدنم آموخت
کنون ، هوای سفر در سر
نشسته حلقه صفت بر در
❈۴❈
به هیج سوی نمی رانم
حدیث خویش نمی دانم
خوشم به عقربه ی ساعت
که چیره می گذرد بر من
❈۵❈
درون آینه ها پیری است
که خیره می نگرد در من
که
خیره می نگرد در من
❈۶❈
کامنت ها