نادر نادرپور:توده های سیاه درختان ساکن اندر خموشی چو کوهند
❈۱❈
توده های سیاه درختان
ساکن اندر خموشی چو کوهند
شب به خوابست و در آسمان ها
اختران ، روشن و با شکوهند
❈۲❈
باد گرمی چو لرزان نفس ها
می خورد بر لب و گونه هایم
می کشد نور رؤیایی ماه
❈۳❈
سایه ای نیمرنگ از قفایم
ای شبی کافریدی خدایان
بر لبان کبودم چه نرمی
❈۴❈
ای شبی کز تو مهتاب ها زاد
در خم گیسوانم چه گرمی
در من امشب نفوذ تو چون بود
❈۵❈
کز بهار تو آبستنم من
زاید از من گلان شکفته
زانکه گر گل نیم ، گلشنم من
❈۶❈
باد گرمی که می اید از دور
از من خسته ، سوزان نفس هاست
بوی عطری که پر کرده صحرا
آرزوها و زیبا هوس هاست
❈۷❈
اختران در دو چشم منستند
چون درخشد فروغ نگاهم
بانگ تو ناله ی گنگ دریاست
❈۸❈
یا که خاموشی شامگاهم
در نمی یابم این نغمه ی تو
گرچه تأثیر آن کرده مستم
❈۹❈
سر چو در پایم اندازد آرام
آب چشمان بشوید دو دستم
کامنت ها