گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

نادر نادرپور: شب ، در آفاق تاریک مغرب خیمه اش را شتابان برافراشت

❈۱❈
شب ، در آفاق تاریک مغرب خیمه اش را شتابان برافراشت
آسمان ها همه قیرگون بود برف ، در تیرگی دانه می کاشت
❈۲❈
من ، هراسان در آن راه باریک
با غریو درختان تنها می دویدم چو مرغان وحشی
❈۳❈
بر سر بوته ها و گون ها
گاهی آهنگ پای سواری می رسید از افق های خاموش
❈۴❈
بادی آشفته می آمد از دور تا مگر گیرد او را در آغوش
من زمانی نمی ماندم از راه
❈۵❈
گویی از چابکی می پریدم بوته ها ، سایه ها ، کوهساران
می دویدند و من می دویدم
❈۶❈
در دل تیرگی کلبه ای بود دود آن رفته بر آسمان ها
پای تنها چراغی که می سوخت در دلش ، راز گویان شبا ن ها
❈۷❈
لختی از شیشه دیدم درون را
خواستم حلقه بر در بکوبم ناگهان تک چراغی که می سوخت
❈۸❈
مرد و تاریکتر شد غروبم
لحظه ای ایستادم به تردید گفتم این خانه ی مردگان است
❈۹❈
گویی آن دم کسی در دلم گفت فکر شب کن که ره بیکران است
در زدم - در گشودند و ناگاه
❈۱۰❈
دشنه ای در سیاهی درخشید شیون ناشناسی که جان داد
کلبه را وحشتی تازه بخشید
❈۱۱❈
کورمالان قدم پس نهادم چشم من با سیاهی نمی ساخت
تا به خود آمدم ضربتی چند در دل کلبه از پایم انداخت
❈۱۲❈
خود ندانم کی از خواب جستم
لیک ، دانم که صبحی سیه بود در کنارم سری نو بریده
❈۱۳❈
غرق خون بود و چشمش به ره بود

فایل صوتی چشم ها و دست ها برف و خون

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها