نادر نادرپور:دختر بر آستانه ی در عاشقانه خواند کای آرزوی من
❈۱❈
دختر بر آستانه ی در عاشقانه خواند
کای آرزوی من
من فارغم ز خویش و تو آسوده از منی
با دوست ، دشمنی
❈۲❈
بس شام ها ستاره شمردم به نور ماه
تا اختر رمیده ی بختم وفا کند
شور نگاه دوست در آن چشم دلفریب
چون باده سرگرانی عیشم دوا کند
❈۳❈
هر شب که ماه می نگرد از دریچه ها
جان می دهد خیال ترا در برابرم
من شاد ازین امید که چون بگذری ز راه
شاید چو نور ماه ، فراز ایی از درم
❈۴❈
هر ناله ای که می شکند در گلوی باد
آهنگ ناله های دلم در فراق تست
جون تابد از شکاف درم نور ماهتاب
گویم نگاه کیست که در اشتیاق تست
❈۵❈
ای ارزوی من
ای مرد ناشناس
آگاه نیستم که کجایی و کیستی
اما مرا به دیدن تو مژده می دهند
❈۶❈
وان مژده گویدم که تویی یا تو نیستی
از من جدا مشو
چون زندگی به دست فراموشیم مده
یا از کنار من به خموشی گذر مکن
❈۷❈
یا در نهان امید هماغوشیم مده
دختر خموش ماند
مردی که می گذشت به سویش نگاه کرد
دختر به خنده گفت
❈۸❈
ای مرد ناشناس توانی خبر دهی
زان آشنا که هیچ نیامد به دیدنم ؟
آن مرد خنده کرد و شتابان جواب داد
آن آشنا منم
❈۹❈
کامنت ها