نادر نادرپور:هر روز ، نیمروز بر پای خود سوارم و از کوچه های شهر
❈۱❈
هر روز ، نیمروز
بر پای خود سوارم و از کوچه های شهر
رو می نهم چو باد به سوی سرای خویش
در زیر پای من
❈۲❈
سیگارهای له شده ی نیمسوخته
خاموش می شوند
با دود و با غبار همآغوش می شوند
هر روز ، شاتمگاه
❈۳❈
با گاری شکسته ی خورشید می روم
از کوچه های عمر به سوی سرای مرگ
در زیر چرخ گاری خورشید ، روزها
این روزهای له شده ی نیمسوخته
❈۴❈
خاموش می شوند
با دود و با غبار همآغوش می شوند
کامنت ها