گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

نادر نادرپور:روزی اگر فرمان مرگ اید که ای مرد از این همه عضوی که کنون در تن توست

❈۱❈
روزی اگر فرمان مرگ اید که ای مرد از این همه عضوی که کنون در تن توست
یک عضو رابگزین و باقی را رها کن می پرسم از تو
❈۲❈
از بین اعضایی که داری آیا کدامین عضو را برمی گزینی
آیا کدامین را به خدمت می گماری ؟ از بین مغز و قلب و گوش و دیده و دست
❈۳❈
آیا به دنبال کدامینت نظر هست ؟ آیا تو مغز خسته را برمی گیزینی ؟
مغزی که کارش جز خیال بی ثمر نیست آیا تو چشم بی زبان را می پسندی ؟
❈۴❈
چشمی که در فریاد خاموشش اثر نیست آیا تو قلب شرمگین را دوست داری؟
قلبی که جز عاشق شدن هیچش هنر نیست آیا تو گوش بینوا را می پذیری ؟
❈۵❈
گوشی که گر از یاوه ها و برنتابد رندانه در تحسین او گویند : کر نیست
زنهار ،‌ زنهار زینان مباد هیچ یک را برگزینی
❈۶❈
زیرا که از اینان نصیبت جز ضرر نیست زیرا که در اینان هنر نیست
اما اگر از من بپرسی من دست را بر می گزینم
❈۷❈
دستی که از هر گونه بند آزاد باشد دستی که انگشتانش از پولاد باشد
دستی که گاهی سخت بفشارد گلو را دستی که با خون پاس دارد آبرو را
❈۸❈
دستی که آتش ذر سیاهی برفروزد دستی که پیش زورگویان مشت گردد
مشتی که لب ها را به دندان ها بدوزد مشتی که همچون پتک آهنگر بکوبد
❈۹❈
سندان سرد آسمان را مشتی که در هم بشکند با ضربه ی خویش
آیینه ی جادوگران را آری ، اگر از من بپرسی
❈۱۰❈
من مشت را بر می گزینم شاید که فریادی براید از گلویی
با مشت خشم آلود من پیوند گیرد آنگاه ، لبخندی صفای اشک یابد
❈۱۱❈
آنگاه ، اشکی پرتو لبخند گیرد در انتظار آنچنان روز
بگذار تاپ یمان ببندیم بگذار تا با هم بگرییم
❈۱۲❈
بگذار تا با هم بخندیم اشک تو با لبخند من همداستان باد
مشت تو چون فریاد من بر آسمان باد

فایل صوتی گیاه و سنگ نه، آتش در انتظار آن چنان روز

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها