گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

نادر نادرپور:فواره ی کشیده ی اندامش در باغ چشم من

❈۱❈
فواره ی کشیده ی اندامش در باغ چشم من
تا آسمان پرید فواره ی کشیده ی اندامش
❈۲❈
با شاخه های نازک پاها و دست ها ابریشم هوا را تا آسمان درید
در موی او که گرد پریشان آب بود خورشید ، سبز و قرمز ، رنگین کمان نهاد
❈۳❈
فواره ی کشیده ی اندامش از غرور تا شب ، به روی یک پا ، چون مرغ ، ایستاد
توپ بزرگ خورشید از بام آسمان در کوچه پرت شد
❈۴❈
باغ خیال من تهی از آفتاب گشن قرقاولان ز شاخه پریدند
مرغابیان ز برکه رمیدند برج کبوترم به نسیمی خراب گشت
❈۵❈
با مشعل گداخته ، پاییز در رسید گوگرد برگ ها
باروت شاخه ها از شعله های مشعل او سوخت ناگهان
❈۶❈
چون چوب بست آتشبازی ، درخت ها در نور کهربایی خورشید ، شعله زد
رنگ طلا گرفت خمپاره های گل به هوا رفت و بازگشت
❈۷❈
باد از میان اسکلت شاخه ها گذشت اما ، بهار را نفس او
بار دگر به باغ من آورد بار دگر به دیدن خورشید ، شاخه ها
❈۸❈
آغوش مادرانه گشودند شیر شکوفه جوش زد از سینه هایشان
زنجیر بغض زنجره ها در گلو گسست پر شد فضای خالی باغ از صدایشان
❈۹❈
فواره ی کشیده ی اندامش در من گشوده شد
در من پرش گرفت نیروی ناشناخته ای ، چون تب شراب
❈۱۰❈
با مستی گداخته اش در سرم دوید رگ های من گشوده شد و ، او چو خون پاک
در پیکرم دوید فواره ی کشیده ی اندامش
❈۱۱❈
در باغ چشم من رقصید و چون کلاف ، گره شد به دست باد
در موی او که گرد پریشان آب بود خورشید ، سبز و قرمز ، رنگین کمان نهاد
❈۱۲❈

فایل صوتی گیاه و سنگ نه، آتش رؤیایی در آفتاب

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها