نادر نادرپور:از آغاز آنچه کردم ، بی ثمر بود همه سودم درین سودا ضرر بود
❈۱❈
از آغاز آنچه کردم ، بی ثمر بود
همه سودم درین سودا ضرر بود
چه حاصل بردم از این بازی بخت
که انجامش از آغازش بتر بود
❈۲❈
نه هرگز تن به راحت آشنا شد
نه هرگز دل ز شادی با خبر بود
بد و خوب آنچه گفتم ، بی اثر ماند
شب و روز آنچه کردم بی ثمر بود
❈۳❈
بهار زندگی زودم خزان گشت
که عمرم چون نسیمی تیزپر بود
به هر در ، حلقه ای کوبید و کوچید
مرا قسمت گدایی دربه در بود
❈۴❈
گمان را از یقین برتر شمردم
که چشم و گوش عقلم کور و کر بود
به کار دیگران خندیدم از کبر
ز بس اندیشه ی بکرم به سر بود
❈۵❈
به شعر آویختم ، چون برگ در باد
ندانستم که باد آشوبگر بود
بنای هستی ام را واژگون کرد
که اینم گوشمالی مختصر بود
❈۶❈
حریفان ، خانه ها بنیاد کردند
مرا خشت قناعت زیر سر بود
رفیقان نعره ی مستی کشیدند
مرا فریاد خونین از جگر بود
❈۷❈
به بیدردان سپردم خوشدلی را
که نوش دیگرانم نیشتر بود
بسا شب ها که از آشفته حالی
چو سر بر آسمان کردم ، سحر بود
❈۸❈
بسا ایام کز شوریده بختی
دل غمگینم از شب تیره تر بود
بهشت شادخواران ، جای من نیست
مرا از آتش دوزخ گذر بود
❈۹❈
گرم برگشت ممکن بود ازین راه
و یا در طالعم راهی دگر بود
بدینسانش نمی پیمودم ای مرد
که در این راه پیمودن ، خطر بود
❈۱۰❈
برین عمر به باطل رفته ، نفرین
خدایا ! بس کن این بیداد ، آمین
کامنت ها