گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

نادر نادرپور: در سرزمین غربت من در گوشه ای از خاک بی خورشید مغرب

❈۱❈
در سرزمین غربت من در گوشه ای از خاک بی خورشید مغرب
در سایه ی سنگین ابری جاودانه در کشوری از مویه ی باران ،‌ غم آلود
❈۲❈
و ز بانگ ناقوس کلیسا ،‌ شادمانه در پایتختی سالخورد از چشم تاریخ
اما جوان در دیده ی پیر زمانه در شهر دودی رنگ پل ها و شفق ها
❈۳❈
شهر عبور آسمان از رودخانه هر شامگاهان
سیل عظیم رهگذاران موج می زد سیلی که می رفت از کران تا بیکرانه
❈۴❈
من خوب می دیدم که پیش از مردن روز پیر و جوان ، مانند مورانی شتابان
با توشه هایی از هراس و حسرت خویش سرگشته می رفتند سوی آشیانه
❈۵❈
گویی که می بردند نومیدانه بر دوش بار صلیبی را که چشم کس نمی دید
از دار فانی تا دیار بی نشانه من ، خیره بر آن کار دشوار
❈۶❈
با سایه ای چون خود سبکبار راهی به بیرون می گشودم زان میانه
آنگاه می رفتم به استقبال مهتاب با اشتیاقی عاشقانه
❈۷❈
یک شب ،‌ سرانجام وقتی که باران ، کوچه را بدرود می گفت
وقتی که رنگ آسمان تغییر می کرد وقتی که سیب سرخ خورشید
❈۸❈
از شاخه می افتاد و قانون زمین را در آن بهشت نیلگون تفسیر می کرد
وقتی که توپ کوچک ماهوتی ماه در لحظه ی بالا پریدن از درختان
❈۹❈
در لابلای شاخساران گیر می کرد من ، در اتاق تیره ی خویش
از دور می دیدم که بر سیمای دیوار رقاصه ی سیمابگون ساعت من
❈۱۰❈
سر زمان را بی زبان تعبیر می کرد او با شمردن های موزون
با جنبش گهواره آسای خود از مشرق به مغرب در لحظه ی افتادن خورشید از گردون به هامون
❈۱۱❈
یا در تب و تاب صعود ماه از هامون به گردون گویی صلیبی در فضا تصویر می کرد
آه این صلیب ناهویدا تمثیل پایان جهان بود
❈۱۲❈
تمثیلی از اندیشه ی مرگ در خاطر پیر و جوان بود
من ، ناگهان از خویش پرسیدم که : ای مرد ایا درین خاک مسیحایی که هستی
❈۱۳❈
هرگز صلیبی را به دوش خود کشیدی ؟ ور پاسخت آری است ایا زیر آن بار
دیگر چه نقشی در خیالت آفریدی ؟ نفس گناه آلود من در پاسخم گفت
❈۱۴❈
من همچنان با گوی ماه و قرص خورشید مانند آن رقاصه ساعت شب و روز
سرگرم بازی های خویشم اما سرانجام آن صلیب ناهویدا
❈۱۵❈
سنگین به دوشم می نشیند آنگاه می بینم که من عیسای خویشم

فایل صوتی خون و خاکستر صلیب و ساعت

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها