نادر نادرپور:تردید نیست : آینه بیدار است آیینه ای که ساعت شماطه ی مرا
❈۱❈
تردید نیست : آینه بیدار است
آیینه ای که ساعت شماطه ی مرا
با ضربه های زنگش تحقیر می کند
با هر تکان عقربه ، خطی در آینه
❈۲❈
رقص دقیقه ها را تصویر می کند
طیفی ز نقش های پیاپی
بین دو قطب نیمرخ و رخ گشاده است
عکس مرا در آینه تکثیر می کند
❈۳❈
من در نگاه روشن آیینه
خود را چنانکه هستم می بینم
پوشیده و برهنه و خام و گداخته
پوشیده چون امید سحر در شب جهان
❈۴❈
عریانتر از تولد خورشید
خام آنچنان که خالق در خلقت درخت
کامل بسان صنعت هر چه ساخته
آیینه این دو گانگی ناگریز را
❈۵❈
با حیرت نگاهش تفسیر می کند
اندیشه می کنم که چه خواهد شد
گر ناگهان در آینه این تصویر
ثابت تر از فسیل شود در دل زمین
❈۶❈
آه این خیال شوم ، مرا پیر می کند
کامنت ها