نادر نادرپور:زمین ، زمین تر است امشب هوا ، هوای زمستانی
❈۱❈
زمین ، زمین تر است امشب
هوا ، هوای زمستانی
دلی به ظلمت شب دارم
غمی به وسعت ویرانی
❈۲❈
کسم به در نزند انگشت
جز این درخت پریشان حال
که سرنوشت مرا دارد
شب برهنگی اش در پیش
❈۳❈
خزان پیری اش از دنبال
کسم به شیشه نکوبد مشت
به غیر ماه سراسیمه
که در شکوه تمامیت
❈۴❈
شکسته می شود از نیمه
به بانگ پای که دارم گوش
میان مستی و هشیاری؟
که در رواق سرم پیچید
❈۵❈
صدای ساعت دیواری
چراغ را نتوانم کشت
که صبح پنجره ، روشن نیست
به هیچ سو نتوانم رفت
❈۶❈
اگرچه جای نشستن نیست
چنان در آینه تنهایم
که غیر خویش نمی بینم
به جستجوی که برخیزم ؟
❈۷❈
در انتظار که بنشینم ؟
ز صبح پنجره نومید
خوشم به باد که خواهد خواند
تو ، گرد خانه تکانی ها
❈۸❈
در آستانه ی نوروزی
ترا از آینه خواهم راند
کامنت ها