گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

نادر نادرپور: می گفتم : ای درخت می گفت : جان من

❈۱❈
می گفتم : ای درخت می گفت : جان من
می گفتم : آشیان بهاری ؟ می گفت : اگر بیاید ، آری
❈۲❈
می گفتم : از بهار چه خواهی ؟ می گفت : از بهار ، جوانی
می گفتم : از نسیم ؟ نمی گفت
❈۳❈
آه ای نسیم !‌ رازی در این نگفتن است ‌ایا درخت را چه هراسی است
از گفتن نیاز نهانش ؟ ایا تویی که با همه نرمی
❈۴❈
قفلی نهاده ای به دهانش ؟ شاید که او امید دویدن را
بیم درنگ و شوق رسیدن را پر سوی آفتاب کشیدن را
❈۵❈
لب ناگشوده از تو طلب دارد ایا تو ، راز او را نشنیدی ای نسیم
یا با سکوت ،‌ پاسخ او دادی ؟ یا با زبان برگ سخن گفتی ؟
❈۶❈
آه این زبان مشترک توست با درخت ایا به او نگفتی : ای دوست
من می روم ، تو رفتن نتوانی منن می رسم ، تو بر جا می مانی
❈۷❈
این نابرابری چه عجب دارد ؟ بی رحمی ای نسیم
من با درخت ، همدم و همدردم هم سبزم ای برادر ، هم زردم
❈۸❈
من نیز ، آرزوی پریدن را پرسوی آفتاب کشیدن را
همچون درخت ، از تو طلب کردم اما اگر درخخت ، کلامش را
❈۹❈
زیر زبان برگ ، نهفته ست من با زبان سرخم فریاد می کشم
بی رحمی ای نسیم ایا زبان سرخ ، سر سبز را هنوز
❈۱۰❈
بر باد می دهد ؟ از این خطر ، چه باک ؟
این حرف را درخت به من یاد می دهد پس بشنو ای نسیم
❈۱۱❈
ما هر دو را به سوی بهاران بر تا آفتاب رابشناسیم ، ای نسیم

فایل صوتی شام بازپسین رازی میان ما

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها