نادر نادرپور:ای شعر !ای طلسم سیاهی که سرنوشت عمر مرا به رشته ی جادویی تو بست
❈۱❈
ای شعر !ای طلسم سیاهی که سرنوشت
عمر مرا به رشته ی جادویی تو بست
گفتم ترا رها کنم و زندگی کنم
اما چه توبه ها که درین آرزو شکست
❈۲❈
گویی مرا برای تو زادند و آسمان
دیگر ترا نخواست که از من جدا کند
دیگر غمش نبود که چون ناله برکشم
❈۳❈
گوش گران به ناله ی من آشنا کند
سوگند من به ترک تو بشکست بارها
اما طلسم طالع من ناشکسته ماند
❈۴❈
ای شعر ، ای طلسم کهن ، ای طلسم شوم
پای من ای دریغ ، به دام تو بسته ماند
کنون درین نشیب بلاخیز عمر من
❈۵❈
کز زندگی به جانب مرگم کشیده است
دیگر مرا امید رها کردن تو نیست
زیرا که هر چه بود به پایان رسیده است
❈۶❈
تنها تویی که در خم این راه پر هراس
خواهم ترا به ناله ی خویش آشنا کنم
دیگر تو آن طلسم نئی ، سای ی منی
آخر چگونه سایه ی خود را راها کنم
کامنت ها