گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

نادر نادرپور:هنوز آن روز ، برق خنده ی خورشید به بام خانه های دور ، پیدا بود

❈۱❈
هنوز آن روز ، برق خنده ی خورشید به بام خانه های دور ، پیدا بود
درون کلبه ی من شمعدان می سوخت نسیم مست با او در مدارا بود
❈۲❈
هوا در زردی خورشید ، می پاشید
گلاب ابر بر گلها و گلدان ها دمادم طرح وشکلی تازه می بخشید
❈۳❈
غبار شیشه را انگشت باران ها
صدای گنگ سازی در فضا می ریخت تپش های دل درد آشنایی را
❈۴❈
نسیم از کوچه ی خاموش می آورد هنوز آهنگ دورادور پایی را
من آن شب چشم در راه کسی بودم
❈۵❈
که می پنداشتم دیگر نمی آید صدای آشنایی در دلم می گفت
که او بر عهد خود هرگز نمی پاید
❈۶❈
دلم همراه شمع نیمه جان می سوخت غمی در سنه ام فریاد بر می داشت
طنین آتشنیش در دلم می ریخت هزاران نیش سوزن در تنم می کاشت
❈۷❈
شب بی ماه در گل دست و پا می زد
زمین و آسمان در خواب راحت بود دلم در سینه چون طبل تهی می کوفت
❈۸❈
همآواز دل بی تاب ساعت بود
به سوی گنجه ی چوبین خود رفتم که بی او پر کنم جام شرابم را
❈۹❈
تنم از خواب خوش بیزار و دل ، بیدار به ساغر ریختم داروی خوابم را
لبم را با شراب تلخ آلودم
❈۱۰❈
دلم خندید و چشمم روشنایی یافت در آن مستی نمی دانم چه پیش آمد
که یادش با من از نو آشنایی یافت
❈۱۱❈
هنوز آغوش گلدان بلور من پر از گل های عطر آگین شب بو بود
صدای خنده ای از پلکان برخاست خدایا ! این صدای خنده ی او بود

فایل صوتی شعر انگور چشم در راه

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها