گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

نادر نادرپور:شب ها که پر پر می زند شمع با کوله بار اشک های مرده ی خویش

❈۱❈
شب ها که پر پر می زند شمع با کوله بار اشک های مرده ی خویش
تنها در آن سوی اتاقم شب های پاییزی که پیش از مردن ماه
❈۲❈
آتش به سردی می گراید در اجاقم خاموش ، پشت شیشه ی در می نشینم
شمع غمی گل می کند در سینه ی من آن قدر زاری می کنم تا جیوه ی اشک
❈۳❈
هر شیشیه ی در را کند آیینه ی من آنگه درین آیینه های کوچک دق
سیمای دردآلود خود را می شناسم سیمای من ، سیمای آن شمع غریب است
❈۴❈
کز اشک ، باری می کشد بر گرده ی خویش من نیز چون او در سراشیب زوالم
با کوله بار روزهای مرده ی خویش در زیر این بار
❈۵❈
اندام خون آلود خود را می شناسم اندام من ، اندام شمعی واژگون است
کز جنگ با شب ، پای تا سر غرق خون است هر چند نور صبح را می بیند از دور
❈۶❈
هر چند می داند که این نور از مرگ با او دورتر نیست
اما درین غم نیز می سوزد که افسوس زان آتش دیرین که در او شعله می زد
❈۷❈
دیگر خبر نیست دیگر اثر نیست
شبها که پرپر می زند شمع در زیر بار اشک های مرده ی خویش
❈۸❈
درش یشه ی در ، نقش خود را می شناسم پیری که باری می کشد بر گرده ی خویش
در زیر این بار دیگر نه آن هستم که بودم
❈۹❈
خالی است از آن آتش دیرین ، وجودم پیچیده در چشم فضا ، دود کبودم
افسوس ، افسوس دیگر نه آن هستم که بودم
❈۱۰❈

فایل صوتی سرمۀ خورشید آیینهٔ دق

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها