گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

نادر نادرپور:عاقبت از سرزمین گمشده ی خویش آمدی ای کوله بار شوق تو بر دوش

❈۱❈
عاقبت از سرزمین گمشده ی خویش آمدی ای کوله بار شوق تو بر دوش
شسته ز فیروزه های چشم تو ، خورشید رنگ هزاران غمی که گشته فراموش
❈۲❈
آمدی از ره بدین امید که دستی
باز کند ناگهان به خنده دری را گوش تو کز سردی زمانه فسرده ست
❈۳❈
بشنود آوای گرم منتظری را
پای نهادی به روشنایی درگاه سایه ی تو همچو قیر گرم به در ریخت
❈۴❈
نعره زنان کوفتی شقیقه ی در را لیک ترا خاک انتظار به سر ریخت
نوری از آن سوی شیشه ها نتراوید
❈۵❈
پنجره ها کورتر ز شب پره ها بود باد ، دهان از سرود خویش تهی کرد
آنچه در این سرزمین نبود ، صدا بود
❈۶❈
پیر شدی ناگه از شگفتی این درد خرد شدی ناگه از گرانی این بار
موی تو در یک نفس چو برف فرو ریخت تکیه زدی از هراس خویش به دیوار
❈۷❈
آمده بودی بدین امید که بر تو
باز کند هر دری به خنده دهان را آمده بودی که جام گوش تو نوشد
❈۸❈
جرعه ی گرم صدای منتظران را
لیک نیاسوده بازگشتی ازین راه برق امیدی به خاطرت ندرخشید
❈۹❈
کام ترا آسمان تیره ی این شهر جرعه ای از جام آفتاب نبخشید
ببینمت ای سالخورده مرد مسافر
❈۱۰❈
می روی و کوله بار درد تو بر دوش در بن فیروزه های چشم تو ، خورشید
با شفق لعلگون خود شده خاموش

فایل صوتی سرمۀ خورشید مسافر

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها