نادر نادرپور:کوبیده برف زیر لگدهایش بوی بنفش های بهاران را
❈۱❈
کوبیده برف زیر لگدهایش
بوی بنفش های بهاران را
در زیر برف ، خاک تب آلوده
در دل نهفته حسرت باران را
❈۲❈
در گوش کرده پنبه ی برف امشب
شهری که جاودانه پر از حرف است
چشمان پاک جوی پر از آب است
❈۳❈
مژگان سبز کاج پر از برف است
گاهی غبار برف فرو ریزد
چون اشک من ز شاخه ی مژگان ها
❈۴❈
بر خشکسال سینه ی من بارد
این اشک گرم چون نم باران ها
من در کنار آینه می گریم
❈۵❈
چشم درشت آینه بیدار است
از پشت اشک ، عکس تو می لرزد
در قاب کهنه ای که به دیوار است
❈۶❈
لب های سرد آینه می بوسد
خال سیاه زیر لبانت را
من در زلال آینه می بینم
بغضی که بسته راه دهانت را
❈۷❈
نور نگاه گرم تو می تابد
از چشم روشنی زده ی تصویر
می خواهمش ز قاب برون آرم
❈۸❈
دیر است ، ای امید گریزان ، دیر
دیگر دهان آینه بلعیده ست
نقش ترا چو آب گوارایی
❈۹❈
اما دلم چو کودک بی مادر
فریاد می کند که تو اینجایی
گویی صدای پای تو نزدیک است
❈۱۰❈
پیموده سنگفرش خیابان را
آورده باد تازه نفس از دور
بوی بنفشه های بیابان را
کامنت ها