گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

نادر نادرپور:مهتاب رو به ساحل مغرب نهاده بود در خلوت اتاق به جز من کسی نبود

❈۱❈
مهتاب رو به ساحل مغرب نهاده بود در خلوت اتاق به جز من کسی نبود
قلب سیاه ساعت شماطه می تپید شب می گذشت و لحظه ی میعاد می رسید
❈۲❈
ناگه صدای دور سگی در فضا شکست ازپ شت قاب پنجره ، برق تلنگری
بر شیشه ی کبود ترک خورده نقش بست ساعت ز کار خویش فرو ماند و گوش داد
❈۳❈
آونگ او چو مردمک چشم مردگان از گردش ایستاد
در پشت من ، دهان دری نیمه باز شد نوری سفید ، همچو غبار گچ از هوا
❈۴❈
در خوابگاه ریخت آنگه صدای لغزش پایی به روی فرش
تار سکوت را چو نخی بی صدا گسیخت من میهمان هر شبه ام را شناختم
❈۵❈
اما هنوز طاقت برگشتنم نبود قلبم درون سینه ی تاریک می تپید
نور از شکاف پنجره چون موم می چکید ناگه دو دست سوخته ی استخوان نما
❈۶❈
از پشت ، بر خمیدگی شانه ام نشست برگشتم از هراس
این روح ناشناس روحی که چون شمایل شوم مقدسان
❈۷❈
در زیر روشنایی ماه ایستاده بود صورت نداشت ، لیک لبی چون شکاف زخم
تا زیر گوش های درازش کشیده داشت خندید و بیم خنده ی او در دلم نشست
❈۸❈
فریاد من چو زوزه ی سگ در گلو شکست

فایل صوتی سرمۀ خورشید کابوس

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها