نادر نادرپور:ای پیکره هایی که نهان در دل سنگید افسوس که سرپنجه ی خاراشکنی نیست
❈۱❈
ای پیکره هایی که نهان در دل سنگید
افسوس که سرپنجه ی خاراشکنی نیست
نقشی اگر از تیشه ی فرهاد به جا ماند
جز تیشه ی نفرین شده ی گورکنی نیست
❈۲❈
هر پیکره ، چون نطفه ی نوری است که خورشید
با تابش خود در رحم سنگ نهاده ست
هر تیشه که دندان فشرد بر جگر کوه
❈۳❈
ره سوی جگر گوشه ی خورشید گشاده ست
کس نیست که با پنجه ی سودازده ی خویش
از سنگ برون آورد این پیکره ها را
❈۴❈
خاراشکنی نیست ولی گورکنی هست
تا در شکم خاک نهد پیکر ما را
دنیای تب آلوده کویری است که در او
❈۵❈
هر گام که بیراهه نهی ، دام هلاک است
هر خار که می روید ازین کهنه نمکزار
گیسوی سواران فرورفته به خاک است
❈۶❈
آن کیست که پهنای بیابان بشکافد
در خلوت این گمشدگان راه بجوید
آن کیست که چون تیشه زند بر جگر کوه
اندام تراشیده ای از سنگ بروید
❈۷❈
من کوهم و من سینه ی سوزان کویرم
از هم بشکافید دلم را و سرم را
تا در دل من صد هوس گمشده بینید
❈۸❈
وندر سر من ، پیکره های هنرم را
کامنت ها