نادر نادرپور:هر صبح ، چون زبان تر و خشک برگ ها از نیش ناگهانی زنبور آفتاب
❈۱❈
هر صبح ، چون زبان تر و خشک برگ ها
از نیش ناگهانی زنبور آفتاب
آماس می کند
تهران چو کرم پیر
❈۲❈
در پیله ای تنیده ز ابریشم غبار
دار می شود
دردی نهفته در دلش احساس می کند
هر ظهر ، چون زبان تب آلود برگ ها
❈۳❈
طعم شراب تلخ و گس آفتاب را
احساس می کند
من همچو کرم پیر
در پیله ای تنیده ز ابریشم خیال
❈۴❈
از هوش می روم
شعری نگفته در دلم آماس می کند
کامنت ها