گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

نادر نادرپور:عقاب پیر نگون بخت آفتابم من که شعله های شفق سوخت شاهبالم را

❈۱❈
عقاب پیر نگون بخت آفتابم من که شعله های شفق سوخت شاهبالم را
درین کویر بلا کیست تا تواند راند ز گرد لاشه ی من ، کرکس خیالم را
❈۲❈
چنان به حسرت پرواز خو گرفته دلم
که سرنوشت خود از خاکیان جدا بینم چنان به شوق پریدن ز خود رها شده ام
❈۳❈
که عکس خویش در آیینه ی هوا بینم
من استخوانم ، من پاره استخوانی سرد که دستی از بدن گرم شب بریده مرا
❈۴❈
من آسمان شبم در حباب سربی ابر که جلوه ای ندهد پرتو سپیده مرا
دلم پر است ولی دیده ام ز اشک تهیدست
❈۵❈
چه آفتی است غمین بودن و نگرییدن چه آفتی است که چون شاخه ی خزان دیده
در آفتاب ، ز سرمای خویش لرزیدن
❈۶❈
تبی نماند که در من عطش برانگیزد عرق نشست بر آن تن که همچو آتش بود
چه شد که شعله ی سوزان به دست باد سپرد شبی که در نفسش گرمی نوازش بود
❈۷❈
کنون به خویش نظر می کنم چو ماه در آب
تنم ز روشنی سرد خویش می لرزد جهنمی که درو سوختم ، فروزان باد
❈۸❈
که شعله اش به نسیم بهشت می ارزد
شکسته بال عقابم تپیده در شن گرم نگاه تشنه ی من در پی سرابی نیست
❈۹❈
دلم به پرتو غمناک ماه خرسند است که در غبار افق ، برق آفتابی نیست

فایل صوتی سرمۀ خورشید تب و عطش

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها