نادر نادرپور:باد صبح از بستر نرم چمن برخاست کوه ، پیشانی به تاج آفتاب آراست
❈۱❈
باد صبح از بستر نرم چمن برخاست
کوه ، پیشانی به تاج آفتاب آراست
جیوه ی آب روان در جوی می لغزید
پلک من چون پره های بینی غنچه
❈۲❈
از هجوم عطر های تازه می لرزید
عطر تند سنجد کوهی
عطر ترد شبدر وحشی
عطر خاک آلود ترخان ها
❈۳❈
عطر باران بیابان ها
پوپکی از راه دور آمد
بر لب آب روان بنشست
خواست تا گرد سفر از پر بیفشاند
❈۴❈
خواست تا لبخند اندام جوانش را
در نگاه آب بنشاند
خم شد و تصویر او در آب جو افتاد
شانه اش از سر رو افتاد
❈۵❈
قطره ای در چشم او پاشید
سر به سوی آسمان برداشت
شانه اش را دید
همچو تاجی برق می زد بر سر خورشید
❈۶❈
دخترم از خواب نوشین سحر برخاست
جامه بر اندام خویش آراست
خواست تا گرد شب از پیکر بیفشاند
خواست تا لبخند اندام جوانش را
❈۷❈
بر لب آینه بنشاند
رفت و از بالای رف آیینه را برداشت
گیسوان خود پریشان دید
شانه را برداشت
❈۸❈
برقی از آیینه در چشمان او تابید
دیده بر هم زد
بر سر گیسو به جای شانه تاجی دید
تاج زرینی که می تابید بر پیشانی خورشید
❈۹❈
پوپکی از راه دور آمد
خواست تا تصویر خود را در دل آب روان بیند
شانه اش از سر فرولغزید
تاجش از تارک فروافتاد
❈۱۰❈
دخترم از خواب خوش برخاست
خواست تا با شانه گیسو را بیاراید
آفتابش تاج بر سر زد
آسمانش نام پوپک داد
❈۱۱❈
کامنت ها