گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

نادر نادرپور:باران بامداد کهنسالی از موی من ، سیاهی شب را زدوده است

❈۱❈
باران بامداد کهنسالی از موی من ، سیاهی شب را زدوده است
اما به طعنه ، دست نمی شوید ازس رم یرا هنوز یاد سحرگاه کودکی
❈۲❈
همچون غبار می گذرد از برابرم چشمی که دوربین درونم بود
آماده ی گرفتن تصویر تازه نیست را نوار خام خیالم به ناگهان
❈۳❈
ز آفتاب پیری من ،‌ نور دیده است وان نور بر نوار
دزدانه ، سایه های سیاه آفریده است ایا شنیده ای که به یکباره ، روشنی
❈۴❈
ذاتی دگر پذیرد و تاریکی آورد ؟ آری ، نگاه کن
روز جهان ، شبی است که در ظلمتش هنوز این چرخ راهزن
❈۵❈
دندان تابناک مرا از دهان من چونان که از دهان سخنساز رودکی
چالاک و ماهرانه به تاراج می برد وانگه لبان من
❈۶❈
خونین و تلخ ، چون لثه ی خالی انار در آرزوی جستن در دانه های خویش
لبخند می فروشد و اندوه می خورد کنون ، درین اتاق که ایوان کوچکش
❈۷❈
راهی به باغ خاطره می جوید دور از غبار سبز درختان نشسته ام
اینجا ، سپهر تیره ی غربت را چون سایه ی غروب به سر دارم
❈۸❈
زاغی که بر فراز سرم بال می زند اندیشه ی سیاه کهنسالی است
بادی که از کرانه ی اقیانوس بر گونه های این شب نمناک می وزد
❈۹❈
گویی که سر گذشت جهان است دانم که قصد باد ، رسیدن نیست
زیرا به سوی هیچ روان است ما درین سکوت شبانگاهی
❈۱۰❈
من ، همچنان به زمزمه ای گوش می کنم کز ژرفنای آینه ، هشدار می دهد
ما سالخوردگان سفر کرده در رهگذار باد ، کم از برگیم
❈۱۱❈
ما : زنده نیستیم ، خداوندا ما : زنده ماندگان پس از مرگیم

فایل صوتی زمین و زمان نگاهی در شامگاه

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها