نادر نادرپور: در گرگ و میش صبح نا گه صدای کوفتن چکشی به سنگ
❈۱❈
در گرگ و میش صبح
نا گه صدای کوفتن چکشی به سنگ
یا : ضربه ای به در
در زیر طاق منحنی خوابگاه من
❈۲❈
پیچید و محو شد
پنداشتم که مشت گره خورده ی کسی
بر سینه ی برهنه ی دیوار من نشست
پنداشتم که کودک همسایه ناگهان
❈۳❈
سنگی به سوی پنجره ی من روانه ساخت
برخاستم ز جای
اما نگاه من که به دیدار کوچه رفت
تنها درخت را
❈۴❈
با قامتی بلند در آن تیرگی شناخت
وان وحشتی که در دل من خانه کرده بود
پیوسته از درون
بر سینه ی برهنه ی من مشت می نواخت
❈۵❈
کامنت ها