نادر نادرپور: شب ، در سکوت سبز درختان نشسته بود اما هنوز ، باد
❈۱❈
شب ، در سکوت سبز درختان نشسته بود
اما هنوز ، باد
لحنی پر از خروش و خشونت داشت
با شاخه ها مشاجره می کرد
❈۲❈
با کوه ، آمرانه سخن می گفت
وز اوج صخره ها
بی اعتنا به قهقهه ی کودکان موج
سیلی به گوش ساحل خاموش می نواخت
❈۳❈
وز لحظه ی نخست
در گفتگوی دائم خود با پرندگان
لفظ تو را به لفظ شما چیره کرده بود
گویی که جز تو واژه ی دیگر نمی شناخت
❈۴❈
اما همین که همهمه ی او فرو نشست
دریا چنان برهنه در آغوش خاک خفت
کز خود خبر نیافت مگر در سحرگهان
آری تمام شب
❈۵❈
دریای عاشق از تب شوریدگی گداخت
وان گاه زیر چشم هوسناک آسمان
خود را برهنه کرد
تن را در آفتاب طلایی برشته ساخت
❈۶❈
کامنت ها