ملا احمد نراقی:ضد بی اعتمادی به خدا، توکل بر او است و آن عبارت است از اعتماد کردن و مطمئن بودن دل بن...
ضد بی اعتمادی به خدا، توکل بر او است و آن عبارت است از اعتماد کردن و مطمئن بودن دل بنده در جمیع امور خود به خدا و حواله کردن همه کارهای خود را به پروردگار و بیزار شدن از هر حول و قوه و تکیه بر حول و قوه الهی نمودن.
و حصول این صفت شریفه موقوف است بر اعتماد جازم به اینکه هر کاری که در کارخانه هستی رو می دهد همه از جانب پروردگار است و هیچ کس را جز او قدرت بر هیچ امری نیست و حول و قوه ای نیست مگر به واسطه او و تمام علم و قدرت بر کفایت امور بندگان از برای اوست و غایت رحمت و عطوفت و مهربانی به هر فرد از افراد بندگان خود دارد و اعتقاد به اینکه بالاتر از قدرت او قدرتی نیست و فوق علم او علمی نه و عنایت و مهربانی از عنایت و مهربانی او افزون تر نیست پس کسی که این اعتقاد را داشته باشد البته دل او اعتماد به خدا می دارد و بس و التفات به غیری نمی کند، بلکه در امور خود ملتفت به خود نیز نیست و کسی که این حالت را درخود نیابد یا یقین او سست است یا دل او ضعیف، و مرض جبن بر او مستولی است، و به سبب غلبه اوهام، مضطرب و لرزان است، زیرا نفس ضعیف به متابعت وهم، مضطرب می شود اگر چه در یقین او قصوری نباشد مثل اضطراب و تشویش او از خوابیدن با میت در قبر، یا در خانه تنها یا در یک فراش با وجود اینکه یقین دارد که بدن او حال جمادی است که هیچ ضرری از آن متمشی نمی شود و نباید از او ترسید و بسا باشد که عسلی در نهایت صفا در نزد کسی مهیا و آماده باشد دیگری گوید: این عسل به فضله فلان شخص شباهت دارد، یا به قی کرده فلان کس، پس کسی که ضعیف النفس باشد طبع او از آن عسل نفرت می کند، با وجود اینکه یقین دارد این عسل است و مدخلیتی به فضله یا قی ندارد.
و حصول این صفت شریفه موقوف است بر اعتماد جازم به اینکه هر کاری که در کارخانه هستی رو می دهد همه از جانب پروردگار است و هیچ کس را جز او قدرت بر هیچ امری نیست و حول و قوه ای نیست مگر به واسطه او و تمام علم و قدرت بر کفایت امور بندگان از برای اوست و غایت رحمت و عطوفت و مهربانی به هر فرد از افراد بندگان خود دارد و اعتقاد به اینکه بالاتر از قدرت او قدرتی نیست و فوق علم او علمی نه و عنایت و مهربانی از عنایت و مهربانی او افزون تر نیست پس کسی که این اعتقاد را داشته باشد البته دل او اعتماد به خدا می دارد و بس و التفات به غیری نمی کند، بلکه در امور خود ملتفت به خود نیز نیست و کسی که این حالت را درخود نیابد یا یقین او سست است یا دل او ضعیف، و مرض جبن بر او مستولی است، و به سبب غلبه اوهام، مضطرب و لرزان است، زیرا نفس ضعیف به متابعت وهم، مضطرب می شود اگر چه در یقین او قصوری نباشد مثل اضطراب و تشویش او از خوابیدن با میت در قبر، یا در خانه تنها یا در یک فراش با وجود اینکه یقین دارد که بدن او حال جمادی است که هیچ ضرری از آن متمشی نمی شود و نباید از او ترسید و بسا باشد که عسلی در نهایت صفا در نزد کسی مهیا و آماده باشد دیگری گوید: این عسل به فضله فلان شخص شباهت دارد، یا به قی کرده فلان کس، پس کسی که ضعیف النفس باشد طبع او از آن عسل نفرت می کند، با وجود اینکه یقین دارد این عسل است و مدخلیتی به فضله یا قی ندارد.
پس گاه است کسی اعتقاد او صحیح و کامل باشد و لیکن به جهت ضعف نفسی که دارد توکل او ناقص و ر امور مضطرب می گردد.
پس توکل تمام نمی شود مگر به قوت یقین و قوت نفس هر دو و به این دو، سکون و اطمینان دل حاصل می گردد.
پس توکل تمام نمی شود مگر به قوت یقین و قوت نفس هر دو و به این دو، سکون و اطمینان دل حاصل می گردد.
و چون این را دانستی بدان که توکل یکی از منازل راهروان راه سعادت و یکی از مقامات اهل توحید حضرت رب العزه است و افضل درجات اهل ایمان بلکه به مقتضای آیات قرآنیه از جمله واجبات بر مومنین و مومنات است چنان که خدای تعالی می فرماید: «و علی الله فتوکلوا ان کنتم مومنین» یعنی «بر خدا توکل نمایید اگر ایمان دارید» و می فرماید: «و علی الله فلیتو کل المتوکلون» یعنی «و باید بر خدا توکل کنند توکل کنندگان» و نیز می فرماید: «ان الله یحب المتوکلین» یعنی «خدا دوست دارد صاحبان توکل را» و ایضا فرموده: «و من یتوکل علی الله فهو حسبه» یعنی «هر که توکل بر خدا کند خدا کفایت می کند او را».
از حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم مروی است که «هر که به خدا منقطع شود و امور خود را به او واگذارد خدا او را از هر امری کفایت می کند و روزی او را از جایی برساند که به گمان او نرسد و هر که به دنیا منقطع شود، خدا او را به دنیا وا می گذارد» و فرمود: «هر که خواهد غنی ترین مردمان شود باید اعتماد او به آنچه نزد خداست بیشتر باشد از اعتماد او به آنچه در دست خود اوست» و فرمود: «اگر شما توکل کنید بر خدا به نحوی که حق توکل او است هر آینه روزی شما خواهد رسید، چنان که روزی مرغان می رسد، که صبح از آشیان های خود برمی آیند با شکمهای خالی و گرسنه و شام می کنند و حال آنکه شکمهای ایشان سیر و مملو است» از حضرت سید الساجدین علیه السلام منقول است که «روزی از خانه برآمدم و رفتم تا به فلان دیوار رسیدم، بر آن تکیه کردم، ناگاه مردی را در برابر خود دیدم دو جامه سفید پوشیده و در مقابل روی من به من نگاه می کند، پس گفت: یا علی بن الحسین علیه السلام چرا تو را غمناک و محزون می بینم؟ اگر از برای دنیاست از برای نیک و بد، روزی خدا آماده است گفتم: بلی چنین است که می گویی و حزن من نه از برای این است گفت: پس اگر از برای آخرت است؟ آن وعده ای است راست که پادشاه قاهر و قادر در آن حکم خواهد فرمود گفتم: آن نیز چنین است و حزن من از برای آن هم نیست گفت: پس حزن تو از چیست؟ گفتم: بر مردم از فتنه «عبدالله بن زبیر» می ترسم پس آن شخص خندید و گفت: یا علی بن الحسین: آیا احدی را دیده ای که خدا را بخواند و او را اجابت نکند؟ گفتم: نه گفت: آیا احدی را دیده ای که بر خدا توکل کند و خدا کفایت او را نکند؟ گفتم: نه گفت: آیا احدی را دیده ای که از خدا سوال کند و خدا به او عطا نفرماید؟ گفتم: نه پس آن شخص از نظر من غائب شد و گویا که او خضر علیه السلام بوده است».
از حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم مروی است که «هر که به خدا منقطع شود و امور خود را به او واگذارد خدا او را از هر امری کفایت می کند و روزی او را از جایی برساند که به گمان او نرسد و هر که به دنیا منقطع شود، خدا او را به دنیا وا می گذارد» و فرمود: «هر که خواهد غنی ترین مردمان شود باید اعتماد او به آنچه نزد خداست بیشتر باشد از اعتماد او به آنچه در دست خود اوست» و فرمود: «اگر شما توکل کنید بر خدا به نحوی که حق توکل او است هر آینه روزی شما خواهد رسید، چنان که روزی مرغان می رسد، که صبح از آشیان های خود برمی آیند با شکمهای خالی و گرسنه و شام می کنند و حال آنکه شکمهای ایشان سیر و مملو است» از حضرت سید الساجدین علیه السلام منقول است که «روزی از خانه برآمدم و رفتم تا به فلان دیوار رسیدم، بر آن تکیه کردم، ناگاه مردی را در برابر خود دیدم دو جامه سفید پوشیده و در مقابل روی من به من نگاه می کند، پس گفت: یا علی بن الحسین علیه السلام چرا تو را غمناک و محزون می بینم؟ اگر از برای دنیاست از برای نیک و بد، روزی خدا آماده است گفتم: بلی چنین است که می گویی و حزن من نه از برای این است گفت: پس اگر از برای آخرت است؟ آن وعده ای است راست که پادشاه قاهر و قادر در آن حکم خواهد فرمود گفتم: آن نیز چنین است و حزن من از برای آن هم نیست گفت: پس حزن تو از چیست؟ گفتم: بر مردم از فتنه «عبدالله بن زبیر» می ترسم پس آن شخص خندید و گفت: یا علی بن الحسین: آیا احدی را دیده ای که خدا را بخواند و او را اجابت نکند؟ گفتم: نه گفت: آیا احدی را دیده ای که بر خدا توکل کند و خدا کفایت او را نکند؟ گفتم: نه گفت: آیا احدی را دیده ای که از خدا سوال کند و خدا به او عطا نفرماید؟ گفتم: نه پس آن شخص از نظر من غائب شد و گویا که او خضر علیه السلام بوده است».
و از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام مروی است که «پروردگار عالم به داود پیغمبر وحی فرستاد که هیچ بنده ای از بندگان من دست به دامن من نزد و دست از مخلوقات برنداشت که بشناسم که نیت آن بر این است که همه آسمان ها و زمین و هر که در آنهاست به او مکر و کید کنند مگر اینکه از میان آنها او را به سلامت بیرون می برم و راه بیرون شدن به او می نمایم» و نیز از آن حضرت مروی است که «هر که را سه چیز عطا کردند سه چیز از او باز نگرفتند: کسی را که دعا عطا کردند، اجابت هم دادند، و کسی را که شکر عطا نمودند، او را زیادتی دادند، و کسی را که توکل عطا فرمودند، امر او را کفایت کردند خدای تعالی فرموده است: «و من یتوکل علی الله فهو حسبه» یعنی «هر که بر خدا توکل کند خدا او را کافی است» و فرموده است: «لئن شکرتم لأزیدنکم» یعنی «اگر شکر کنید نعمت شما را زیاد می کنم» و فرموده است «ادعونی أستجب لکم» یعنی «مرا بخوانید تا من شما را اجابت کنم» و نیز از آن حضرت منقول است که «هر بنده ای که رو آورد به آنچه خدا دوست دارد، خدا رو به او آورد و هر که طلب نگاهداری از خدا کند خدا او را نگاهدارد و کسی که خدا رو به او آورد و او را نگاه دارد باکی از برای او نیست اگر آسمان بر زمین افتد یا بلایی نازل شود که همه اهل زمین را فرو گیرد» و نیز از آن جناب مروی است که «خدای تعالی فرمود: قسم به عزت و جلال و مجد و ارتفاع مکان خودم که قطع می کنم امید هر امیدوار به غیر خودم را و او را در نزد مردم جامه خواری و ذلت می پوشانم و از درگاه خود او را دور می کنم آیا در رفع شداید، چشم به غیر من دارد و حال آنکه همه شدتها در دست من است؟ و امید به غیر من دارد و در خانه غیر مرا می کوبد و حال آنکه کلید همه درها در کف من است؟ همه درها بسته است بجز در من، که گشوده است از برای هر که مرا بخواند پس کیست که در بلاها امید به من داشته باشد و من او را به بلا واگذارم آرزوهای بندگان خود را در نزد خود محافظت می کنم پس راضی به محافظت من نیستند آسمانهای خود را مملو گردانیده ام از کسانی که از تسبیح و تقدیس من باز نمی ایستند و به ایشان فرموده ام که درها را میان من و بندگان من نبندند پس بندگان به قول من اعتماد نکردند آیا کسی که بلایی از بلاهای من به او وارد شود نمی داند که جز من کسی رفع آن را نمی تواند کرد؟ آیا نمی بیند که من پیش از سوال کردن عطا می کنم؟ پس کسی که از من سوال کرد او را اجابت نمی کنم، آیا من بخلیم؟ و بنده مرا بخیل می داند؟ یا وجود و کرم از برای من نیست؟ یا عفو و رحمت در دست من نیست؟ یا من محل امیدها نیستم؟ آیا امیدواران، نمی ترسند که امید به غیر من دارند؟ پس اگر اهل همه آسمان های من و اهل زمین من امیدوار به من باشند و هر یک از آنها را آن قدر که همه آنها امیدوارند بدهم به قدر ذره ای از مملکت من کم نمی شود چگونه کم می شود مملکتی که من قیم و صاحب اختیار آن هستم».
کامنت ها