ملا احمد نراقی:بدان که ضد این صفت مذمومه، خوف از خداست و آن بر سه نوع است: اول: خوف بنده از عظمت و ج...
بدان که ضد این صفت مذمومه، خوف از خداست و آن بر سه نوع است:
اول: خوف بنده از عظمت و جلال کبریای خداوند متعال و ارباب قلوب، این نوع را خشیت یا رهبت نامند
اول: خوف بنده از عظمت و جلال کبریای خداوند متعال و ارباب قلوب، این نوع را خشیت یا رهبت نامند
❈۱❈
دوم: خوف از گناهانی که کرده و تقصیراتی که از او صادر گشته
سوم: خوف از این هر دو با هم
و شبهه ای نیست در اینکه هر قدر معرفت بنده به عظمت و جلال آفریدگار و ارتفاع شأن او و علو مکان او بیشتر، و به عیوب و گناهان خود بیناتر، ترس و خوف او زیادتر می شود، زیرا که ادراک قدرت قاهره و عظمت باهره و قوه قویه و عزت شدیده باعث اضطراب، و وحشت می شود شکی نیست در اینکه عظمت آفریدگار و قدرت او و صفات جلال او و اوصاف جمال او درشدت و قوت، غیر متناهی است و از برای احدی احاطه به صفات قدس او و ادراک کنه آنها میسر نیست بلکه بعضی از ادراک عالیه به قدر قابلیت و طاقت خود بر سبیل اجمال، بعضی از صفات او را می فهمند و آن هم فی الحقیقه نه از صفات او بلکه از غایت امری است که عقول قاصره ایشان به آن می رسد و آن را کمال تصور می کند.
خیال نظر غالی از راه او
خیال نظر غالی از راه او
ز گردندگی دور خرگاه او
و اگر ذره ای از نور خورشید حقیقت بعضی از صفات او بر دلهای ارباب عقول قویه پرتو افکند خار و خس وجود ایشان را در هم سوزد و تار و پود هستیشان را از هم بگسلاند و اگر گوشه ای از پرده جمال ازال از برای صاحبان مدارک عالیه برداشته شود اجزای وجودشان از هم پاشیده و دلهای ایشان پاره پاره گردد و نهایت فهم نفوس قادسیه و عقول عالیه آن است که بفهمند که رسیدن به حقیقت صفات جلال و جمال او محال است، و زبان عقل از ادای شمه ای از اوصاف او حقیقه ابکم و لال.
و اگر ذره ای از نور خورشید حقیقت بعضی از صفات او بر دلهای ارباب عقول قویه پرتو افکند خار و خس وجود ایشان را در هم سوزد و تار و پود هستیشان را از هم بگسلاند و اگر گوشه ای از پرده جمال ازال از برای صاحبان مدارک عالیه برداشته شود اجزای وجودشان از هم پاشیده و دلهای ایشان پاره پاره گردد و نهایت فهم نفوس قادسیه و عقول عالیه آن است که بفهمند که رسیدن به حقیقت صفات جلال و جمال او محال است، و زبان عقل از ادای شمه ای از اوصاف او حقیقه ابکم و لال.
و همین قدر بدانید که دست اندیشه از دامن جلالش کوتاه، و پای وهم را در ساحت قدسش راه نیست.
کمال حسنش از اندیشه بیرون
کمال حسنش از اندیشه بیرون
ز حد عقل فکرت پیشه بیرون
و فهمیدن این مرتبه نیز به اختلاف عقول و مدارک، مختلف می گردد و هر که را مدرک بیشتر و عقل کامل تر است حیرت و سرگردانی بیشتر و عظمت و جلال او شناساتر و خوف و دهشت او افزون تر است و از این جهت پروردگار عالم می فرماید: «انما یخشی الله من عباده العلماء» یعنی «این است و جز این نیست که خشیت و دهشت از خدا مخصوص بندگانی است که عالم و دانا هستند».
و فهمیدن این مرتبه نیز به اختلاف عقول و مدارک، مختلف می گردد و هر که را مدرک بیشتر و عقل کامل تر است حیرت و سرگردانی بیشتر و عظمت و جلال او شناساتر و خوف و دهشت او افزون تر است و از این جهت پروردگار عالم می فرماید: «انما یخشی الله من عباده العلماء» یعنی «این است و جز این نیست که خشیت و دهشت از خدا مخصوص بندگانی است که عالم و دانا هستند».
و سید رسل صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «انا اخوفکم لله» یعنی «ترس من از خدا از همه شما بیشتر است» و البته به گوش تو حکایت خوف طایفه انبیاء و فرقه اولیاء رسیده، و در هر شب غشهای پی در پی امیر مومنان علیه السلام را شنیده ای، و سبب این، کمال معرفت به خدا است، زیرا که معرفت کامله در دل اثر می کند و آن را به سوزش و اضطراب می آورد، و اثر آن از دل به بدن سرایت می نماید و تن را ضعیف و لاغر، و چهره را زرد، و دیده را گریان می سازد، و به جوارح و اعضاء سرایت می کند و آنها را از معصیت باز، و به طاعت و عبادت می دارد و کسی که سعی در ترک معاصی و کسب طاعات نکند دل او از خوف خدا خالی و هیچ مرتبه از خوف از برای او حاصل نیست و از این جهت گفته اند: خائف کسی نیست که چشم خود را بمالد و گریه کند بلکه کسی است که از عاقبت آنچه می ترسد احتراز کند.
و بعضی از عرفا گفته اند که بنده در هنگامی از خدا می ترسد که از گناه پرهیز کند، مانند بیماری که از خوف طول مرض از غذاهای ناسازگار پرهیز می کند و همچنین به صفات و احوال سرایت می کند و آتش شهوات را فرو می نشاند، و لذتهای دنیویه را ناگوار می سازد، و طعم معاصی شیرین در کام طبعش تلخ و مکروه می گردد، همچنان که عسل ناگوار می شود نزد کسی که داند زهر با آن مخلوط است و در این هنگام دل او از دنیا و خاشع می گردد و همت او به کار خود و نظر کردن به عاقبت احوال خود مصروف می شود و شغلی از برای او به جز مجاهده با نفس و شیطان و مراقبه احوال و محاسبه اعمال خود نمی ماند و یک نفس را از برای خود غنیمت می شمارد و آن را به مصرف بی فایده نمی رساند و به اوقات و ساعات خود«ضنت هم می رساند و آن را به عبث خرج نمی کند و به یک کلمه لغو که از او سر زند، یا خیال هرزه که به خاطرش گذرد در مقام مواخذه نفس و عتاب و خطاب با آن در می آید و ظاهر و باطن خود را به چاره آنچه از آن می ترسد مشغول می سازد و هیچ چیز دیگر را به خاطر خود راه نمی دهد، مانند کسی که به چنگال شیری درنده گرفتار گردد، یا به دریای طوفانی غرق شود که فکری دیگر بجز خلاصی از آن ندارد و خیالی بجز رهائی از آن نمی کند همچنان که از جمعی صحابه و تابعین مشهور، و از سلف صالحین مأثور است.
و بعضی از عرفا گفته اند که بنده در هنگامی از خدا می ترسد که از گناه پرهیز کند، مانند بیماری که از خوف طول مرض از غذاهای ناسازگار پرهیز می کند و همچنین به صفات و احوال سرایت می کند و آتش شهوات را فرو می نشاند، و لذتهای دنیویه را ناگوار می سازد، و طعم معاصی شیرین در کام طبعش تلخ و مکروه می گردد، همچنان که عسل ناگوار می شود نزد کسی که داند زهر با آن مخلوط است و در این هنگام دل او از دنیا و خاشع می گردد و همت او به کار خود و نظر کردن به عاقبت احوال خود مصروف می شود و شغلی از برای او به جز مجاهده با نفس و شیطان و مراقبه احوال و محاسبه اعمال خود نمی ماند و یک نفس را از برای خود غنیمت می شمارد و آن را به مصرف بی فایده نمی رساند و به اوقات و ساعات خود«ضنت هم می رساند و آن را به عبث خرج نمی کند و به یک کلمه لغو که از او سر زند، یا خیال هرزه که به خاطرش گذرد در مقام مواخذه نفس و عتاب و خطاب با آن در می آید و ظاهر و باطن خود را به چاره آنچه از آن می ترسد مشغول می سازد و هیچ چیز دیگر را به خاطر خود راه نمی دهد، مانند کسی که به چنگال شیری درنده گرفتار گردد، یا به دریای طوفانی غرق شود که فکری دیگر بجز خلاصی از آن ندارد و خیالی بجز رهائی از آن نمی کند همچنان که از جمعی صحابه و تابعین مشهور، و از سلف صالحین مأثور است.
و اقل مرتبه خوف آن است که اثر آن در اعمال ظاهر شود و آدمی را از محرمات باز دارد و در این وقت مرتبه ورع حاصل می شود و اگر از این مرتبه ترقی کند و خوف او به مرتبه ای رسد که او را از شبهات نیز نگاه دارد صاحب تقوی خواهد شد و اگر از این مرتبه نیز ترقی کند و خود را بالکلیه به خدمت پروردگار بدارد و از فضول دنیا اعراض کند و نفسی از انفاس خود را صرف غیر خدا نکند داخل زمره و حزب صدیقین می گردد.
کامنت ها