ملا احمد نراقی:چونکه آدم را خداوند مجید در زمین بهر خلافت آفرید
❈۱❈
چونکه آدم را خداوند مجید
در زمین بهر خلافت آفرید
حکم فرمان آمد از رب ودود
تا ملایک جمله آرندش سجود
❈۲❈
از پس فرمان ملایک اجمعین
سر نهادند از اطاعت بر زمین
کی خدا محکوم فرمان توایم
آنچه گویی آن کنیم آن توایم
❈۳❈
سجده ی آدم چه باشد آن کنیم
گر بگویی سجده ی شیطان کنیم
زامر حق گر سجده آری بهرکس
مشرک نبود بلکه توحید است و بس
❈۴❈
شرک آن باشد که با فرمان رب
سر و لم جویی و پرسی از سبب
بنده ایم و پیشه ی ما بندگی است
بندگان را با سببها کار نیست
❈۵❈
می نخواهد کار بنده علتی
جز که فرموده است مولی خدمتی
چون سبب جویی تو بنده نیستی
دیده بگشا پس ببین خود کیستی
❈۶❈
بنده آن نبود که مخلوق است بس
اسب و استر را نگوید بنده کس
هرکسی گر بنده بودی پس چرا
فی عبادی فادخلی گفتی چرا
❈۷❈
ای که جانتان شد رها از دست دیو
ای که شد دلتان رها از مکر و ریو
شاد و خرم در بهشتم پا نهید
در میان بندگان داخل شوید
❈۸❈
آن شود داخل که در بیرون بود
آنکه داخل هست داخل چون شود؟
پس نه هرکس بنده باشد ای پسر
بندگی را هست آداب دگر
❈۹❈
بنده آن باشد که بند خویش نیست
جز رضای خواجه اش در پیش نیست
گر ببرد خواجه او را پا و دست
دست دیگر آورد کاین نیز هست
❈۱۰❈
ور کشد تیغ او کشد گردن درست
یعنی اینک گردنم در حکم توست
نی ز خدمت مزد خواهد نی عوض
نی سبب جوید ز امرش نی غرض
❈۱۱❈
گر بگوید چاکر این باش و آن
برزند از بهر خدمت او میان
همچو آن روحانیان کز امر رب
سجده کردند و نگفتند از سبب
❈۱۲❈
گشته جمله پس به فرمان جلیل
خدمت اولاد آدم را کفیل
آن یکی گردید دفتر دارشان
می نویسد نیک و زشت کارشان
❈۱۳❈
آن نماز و روزه شان بالا برد
آن یکی رحمت زبالا آورد
آن یکی را پاسبانی منصب است
پاسبان جانشان روز و شب است
❈۱۴❈
آن مهار بختی گردون کشد
مهر ومه را از زمین بیرون کشد
ابر را آن یک به دریا می کشد
می دهد آب و به بالا می کشد
❈۱۵❈
ابر را آن یک به صحرا می برد
دانه در خاک آن دگر می پرورد
در بیابان آن یکی شد رهنما
وان دگر آمد به دریا ناخدا
❈۱۶❈
آن یکی شد باد را آن بادگان
آن یکی بهمن شد و بهرام آن
در مشیمه آن کند صورتگری
وین کند طفل رحم را مادری
❈۱۷❈
شد محقق این و آن در اندرون
یا نگردد قسمتی کم یا فزون
سرخ سازد آن یکی خون جگر
شیر را سازد سفید آن یکدگر
❈۱۸❈
آن موکل شد برآب آن یک به باد
بستن آمد کار این آن را گشاد
این یکی حمال باد و خاک شد
وان دگر راننده ی افلاک شد
❈۱۹❈
همچنین هریک از آن روحانیان
از برای خدمتی بسته میان
زان میان شیطان که خاکش بر دهن
گفت ناید سجده ی آدم زمن
❈۲۰❈
من از آن خاکی نسب بالاترم
او زخاک پست و من از آذرم
کامنت ها