ملا احمد نراقی:در ملک چون قدرت رفتن ندید حق تعالی آدمی را آفرید
❈۱❈
در ملک چون قدرت رفتن ندید
حق تعالی آدمی را آفرید
آن گروه قدسیان پاکزاد
کز من ایشان را هزاران یاد باد
❈۲❈
هریکی دارد به یک منزل مقر
کش از آن منزل نه یارای گذر
از ملایک شد حکایت این کلام
ان مامنا و له الا مقام
❈۳❈
در شب معراج جبریل امین
حامل آیات رب العالمین
صفه ی ایوان حق را آشکار
گلشن کون و مکان را باز یار
❈۴❈
ماند برجا چون برون شد زین عتاب
در نخستین منزل از ملک حجاب
گفت زین پس قدرت رفتار نیست
در پس این پرده ما را بار نیست
❈۵❈
یکسر مویی اگر برتر پرم
صرصر غیرت فرو ریزد پرم
هان برو احمد تورا بدرود باد
کوکب نیروی تو مسعود باد
❈۶❈
بال و پر بگشای و بالاتر خرام
ای تورا کروبیان یکسر غلام
کوهها اندر پس این پرده هاست
قله های قاف عز و کبریاست
❈۷❈
چون تویی سیمرغ جان پرواز کن
همچو جان آنجا نشیمن ساز کن
چون تو سیمرغی برو تا کوه قاف
کی کبوتر را بود آنجا مصاف
❈۸❈
کی کبوتر پر زند در کوهسار
منتهای سیر آن تا شاخسار
در ملایک شوق و غیرت چون ندید
قالب آدم ز عنصر آفرید
❈۹❈
خشم و شهوت را در آن ترویج کرد
روح را پس با بدن تزویج کرد
تا ز شهوت میل و خواهش زایدش
هرچه بدهندش فزونتر بایدش
❈۱۰❈
وز غضب آمد برو غیرت بدید
پرده ی هرجا ز غیرت بردرید
خشم و شهوت آلت کارند کار
روح ازین بر این دو مرکب شد سوار
❈۱۱❈
خرم آن روحی که داند راه را
داند او میدان جولان گاه را
روح چون آمد سوار این دو رخش
نی به فرشش سر فرود آید نه عرش
❈۱۲❈
گر دهندش ره به کرسی تا به فرش
می زند باز او ز غیرت سر به رخش
گر نه رخش او سر افکندی ز پی
می زدی تا عالم لاهوت هی
❈۱۳❈
چون ندارد ره در آنجا لاجرم
از طلب آنجا فرو بسته است دم
باز گاهی واژگونه می جهد
از تجبر گرد دعوی می تند
❈۱۴❈
یک دو ابله گرد خود جمع آورد
دعوی انی انالله می زند
ور نگوید در مقال از بیم خلق
حال او گوید به زیر کهنه دلق
❈۱۵❈
تخته ای سازد که این عرش من است
خنجری سازد که این بطش من است
سجن پردازد که هین این دوزخ است
دشمنانم را همه دام فخ است
❈۱۶❈
دور باش و های و هوی گیرودار
افکند کاین کبریا و آشکار
نزد او آرند فومی سر فرود
گاهی از بهر رکوع و گه سجود
❈۱۷❈
ابلهی را بین خدا بازی کند
با خدای عرش انبازی کند
گو برو ای مبتلای صد زحیر
حد خود باش و بدرد خود بمیر
❈۱۸❈
ای جوال گه به مبرز روی کن
آنچه بیرون آید از تو بوی کن
هم تو بر زیر بغل دستی بمال
نزد بینی بر ببین مجد و جلال
❈۱۹❈
دست از این بازیچه بردار ای عمو
رو پی کاری که آید کار از او
زین جلال و احتشام ای مرد کار
سخت می مانی به آن ابریق دار
کامنت ها