ملا احمد نراقی:ای خدا من رهروی ام ناتوان بیکسی وامانده ای از کاروان
❈۱❈
ای خدا من رهروی ام ناتوان
بیکسی وامانده ای از کاروان
نی مرا زاد و نه مرکب نی رفیق
چون بپیمایم خدایا این طریق
❈۲❈
نی ره برگشتن و نی راه زیست
روی رفتن هم نه یا رب چاره چیست
اول منزل به گل افتاده بار
دزدهای رهزنم گشته دوچار
❈۳❈
مانده ام من ای سواران همتی
بر من پیر ای جوانان رحمتی
از کرم ای ره به منزل بردگان
رحمتی بر این بیابان مردگان
❈۴❈
ای امیر کاروان آخر ببین
مرکبم لنگیده بارم بر زمین
شیئی لله ای امیر کاروان
پای من لنگست و بار من گران
❈۵❈
شیئی لله ای سبکباران مدد
بار من سنگین و ره پر دزد و دد
اند کی ای همرهان آهسته تر
گاهگاهی بر فغانم یک نظر
❈۶❈
گاهگاهی یک نگاهی بر فقا
از ترحم سوی این پیر دوتا
کز عقب آمد پیاده پای لنگ
بار سنگینش به دوش و پای لنگ
❈۷❈
الغیاث ای اهل همت الغیاث
ای نگهبانان امت الغیاث
الغیاث ای خضر ره گم کردگان
الغیاث ای تو نگهبان جهان
❈۸❈
ای خلیفه حق و ای سلطان دین
دیده بگشا سوی گمراهان ببین
چند باشد آفتابت در حجاب
پرده بردار از رخ چون آفتاب
❈۹❈
صحن این ظلمت سرا را نور بخش
سوگواران جهان را سور بخش
تیره خاکش رشک آذرپوش کن
پر ز آذریون و آذرپوش کن
❈۱۰❈
بر خر خود بر نشان دجال را
عزل کن از عالم این عمال را
ظلم و ظلمت را ز عالم پاک کن
سینه ی سفیانیان را چاک کن
❈۱۱❈
الغرض آن خر بصحرا اوفتاد
دیده ی حسرت بهر سو می گشاد
کامنت ها