ملا احمد نراقی:گفت یا رب یا رب ای دریای جود ای کمینه بخششت ملک خلود
❈۱❈
گفت یا رب یا رب ای دریای جود
ای کمینه بخششت ملک خلود
ای دو عالم رشحه ای از جود تو
ملک دنیا جود خشم آلود تو
❈۲❈
گرچه من در بحر نعمای توام
پای تا سر غرق آلای توام
ملک جاوید نعیم و وصل حور
دولت پاینده و دریای نور
❈۳❈
لیک یا رب مجد اعلی بایدم
ملک اعظم عز اقصی بایدم
وعده دادی مؤمنان را ای خدا
ره به بزم انس تشریف و لقا
❈۴❈
لحظه ای در بزم انسم راه ده
راهم اندر بزم خاص شاه ده
یک نظر خواهم بر انوار جمال
یک قدم خواهم در ایوان جلال
❈۵❈
نی ز فردوسم گشاید دل نه حور
نی به غلمانم کشد دل نی قصور
ماهیم من دور از آن آب فرات
التفاتی سویم ای بحر نجات
❈۶❈
ماهی افتاده ام اندر کنار
موجی ای دریا مرا سوی خود آر
دور از آن دریای رحمت مؤمنان
چون میان دیگ صحرا ماهیان
❈۷❈
هست این دنیا زمین شوره زار
همچو مرداد و تموز روزگار
حق بود دریای مواج کرم
موجها اندر تلاطم دمبدم
❈۸❈
مؤمنان چون ماهیان در نیمروز
دور از دریا به خاک اندر تموز
همچو ماهی بر زمین غلتند زار
گه به پشت و گه یمین و گه یسار
❈۹❈
غلت غلتان سوی دریا می روند
خویش را تا کی به دریا واکشند
خود بود پیدا که با غلت توان
اندرین پیدای ناپیدا کران
❈۱۰❈
کی رسد ماهی به دریا ای دریغ
دامها در راه آنها ای دریغ
هم مگر موجی زنی ای بحر جود
اندرین صحرا روان سازی چو رود
❈۱۱❈
ماهیان را در پناه خودکشی
زین زمین گرم و ریگ آتشی
ماهئی کو در خور دریا بود
حوض هم در پیش او دریا بود
❈۱۲❈
ماهیان خورد اندر حوض و جو
می تواند زیست کردن ای عمو
ماهئی کش عالمی پهنا بود
برکه ای او را کجا گنجا بود
❈۱۳❈
در میان آب خورد و نهر و جو
جان بابا کن زلو را جستجو
گر همی خواهی نهنگان سترگ
غوطه باید زد به دریای بزرگ
❈۱۴❈
خاصه جانا آن نهنگی کش جهان
لقمه ای باشد محقر بر دهان
آن نهنگی کو گشاید گر حنک
چار عنصر گم شود با نه فلک
❈۱۵❈
بنده ی خاص خدا باشد نهنگ
هشت جنت نزد او یکجوی تنگ
چون درآید در بهشت آن نیکخوی
چون نهنگی باشد اندر حوض جوی
❈۱۶❈
روز و شب رو جانب دریا کند
رو بسوی قلزم اعلا کند
می تپد چون ماهی اندر تابه ها
می کند بس عجزها و لابه ها
❈۱۷❈
می تپد از شوق آن بحر شگرف
می کشد سر سوی آن دریای ژرف
کای دریغا ای دریغا ای دریغ
ای مرا دور از تو جنت دود میغ
❈۱۸❈
سوختم دور از تو ای بحر کرم
موج رحمت گو که پیش آرد قدم
من نهنگم در خور دریاستم
اندرین جو من کجا گنجاستم
❈۱۹❈
من نهنگم جای من دریا بود
کی مقامم جوی بی پهنا بود
ای تو دریای محیط و بحر جود
جزر و مدی سوی من کن زود زود
❈۲۰❈
ای یم رحمت یکی موجی برآر
ماهئی را سوی خود کش از کنار
اندر آن بحرم اگر پدرام نیست
بعد از اینم در بهشت آرام نیست
❈۲۱❈
بحر می باید چه سودم از حباب
آب می خواهم چه یابم از سراب
یک رهم در بزم عزت راه ده
از کرم بارم در آن دربار ده
❈۲۲❈
یک سؤالم را جوابی باز گوی
بازگو با صدهزاران نازگوی
دل ز شوق یک خطابت شد کباب
ای ز من صد جان و از تو یک خطاب
❈۲۳❈
یک خطاب عبدی از تو گر رسد
هم کنم جان را نثارش هم جسد
آید آنگه از پس نهصد حجاب
حاجبان بیرون ز تعداد و حساب
❈۲۴❈
حاجبان هفتاد در هفتاد الف
نورشان رخشنده از قدام و خلف
کامنت ها