ملا احمد نراقی:گفت حق چون گریه ات از غم سرشت نی ز بیم دوزخ و شوق بهشت
❈۱❈
گفت حق چون گریه ات از غم سرشت
نی ز بیم دوزخ و شوق بهشت
نی گریزانی ز آتشهای من
نی گرایی سوی جنتهای من
❈۲❈
گریه های های های از بهر چیست
دیده های خونفشان از بهر کیست
کور گشت از گریه چشمانت چرا
لاله گون شد طرف دامانت چرا
❈۳❈
خون دل خون گشته ات از یاد کیست
جان ناشاد تو آیا شاد کیست
گفت آوخ گریه ام از شوق توست
گردن من در کمند طوق توست
❈۴❈
آتش شوق تو جانم برفروخت
هرچه بود از بیم و امیدم بسوخت
چون مرا در بزم قربت راه نیست
این لبانم لحظه ای بی آه نیست
❈۵❈
دیده گر گرید به یاد کوی توست
بال اگر بر هم زند جان سوی توست
پرتو حسنت تجلی کرد و رفت
سینه را جز از تو خالی کرد و رفت
❈۶❈
رفت از یادم بهشت و نار تو
من نمی خواهم بجز دیدار تو
هرچه جز یاد توام فرموش شد
لب ز غیر نام تو خاموش شد
❈۷❈
دیده چون از نور رویت دور شد
تیره گشت و تار گشت و کور شد
روز و شب در مهر و مه نگریستم
یاد رویت کردم و بگریستم
❈۸❈
تا مرا در بزم وصلت راه نیست
ای بسا دیگر که من خواهم گریست
گریم ای پس دور از آن انوارها
کور گردد گر دو چشمم بارها
❈۹❈
گریه خواهم کرد هر شام و سحر
کور گردم گر دو صد بار دگر
دیده ای دور از جمالت کور به
شمع ما بی روی تو بی نور به
❈۱۰❈
دیده ها بینا و روشن خوش بود
لیک همچون طلعت دلکش بود
آری آری دیده بینا بایدی
لیک اگر آن چهره زیبا بایدی
❈۱۱❈
دیده می خواهم ولی با روی تو
سرمه می خواهم ز خاک کوی تو
ظلمت اندر ظلمت است این روزگار
چون شبان تیره تاریکست و تار
❈۱۲❈
آری آری این هیولا و صور
چیست غیر از ظلمت و تاری دگر
اینجهان خود از نفور و ظلمت است
ظلمت جسمیت مادیت است
❈۱۳❈
نور آن محفل جمال کردگار
اولیای حق مرآن را راه دار
شمع دان آن نور و فانوسش ولی
بزم و فانوس از شعاعش منجلی
❈۱۴❈
بلکه ذره ذره اجزای وجود
هست فانوسی از آن شمع شهود
گر دل هر ذره ای بشکافتی
نور آن طلعت در آنجا تافتی
❈۱۵❈
او بود نور زمین و آسمان
سوره ی نور ارنخواندستی بخوان
گر نه با هر ذره نور اوست یار
کی در این ظلمت سرا شد آشکار
❈۱۶❈
ظلمت و نورند ضد یکدگر
واسطه نبود میانشان راهبر
کی ز ظلمت کس نشانی یافتی
پرتو نور ار نه بر آن تافتی
❈۱۷❈
دیده ای بینا نبیند در جهان
ذره ای الا که بیند نور آن
می نبیند دیده های کور و مور
اندرین ذرات عالم هیچ نور
❈۱۸❈
چون تو کوری و ضریر ای خواجه تاش
گو همیشه ظلمت دیجور باش
چون شبست و محفل تار و دژم
کور باشد گر تورا دیده چه غم
کامنت ها