ملا احمد نراقی:کاخ سلطان چون سیاستگه بود پیش مجرم بدتر از صد چه بود
❈۱❈
کاخ سلطان چون سیاستگه بود
پیش مجرم بدتر از صد چه بود
با هزاران طبل و کوس و کبر و باد
سوی انسانی گرایید ای جماد
❈۲❈
اندرین گنبد درافکند از غرور
دور باش و هایهوی و عرو عور
بین چگونه گفت در پای حساب
یا الهی لیتنی کنت توراب
❈۳❈
بلکه دارد از وجود خود ندم
هی عدم هی هی عدم هی هی عدم
می گریزد از گلستان وجود
سوی زندان عدم کور و کبود
❈۴❈
لیکن این نبود بغیر آرزوی
دیگر از این دام آزادم مجوی
دیگرت نبود خلاصی زین تله
ای خوش آنکو در عدم باشد یله
❈۵❈
گرچه زندانست بیغول عدم
لیک باشد بهر این باغ ارم
این عدم باشد ارم لیک ای عمو
بهر آنکه رو ندارد سوی او
❈۶❈
دارد اندر ارض خودبینی خلود
بر هوای خویشتن دارد جنود
روزنی گرچه بود سم الخیاط
گر گشاید بهر کس در این رباط
❈۷❈
جانب آن پهن دشت بیکران
سوی آن دریای ژرف درفشان
هر عذابی باشدش عذب و خوش است
باز با یاد خوش او دلکش است
❈۸❈
راستی بنگر که آن آب پلید
کش اگر یک قطره برجایی چکید
بارها شستی به آبش ریختن
یا به خاک تیره اش آمیختن
❈۹❈
می شود خالق شناس الله گو
بارگاه قرب حق را راه جو
می توان صد لطمه خوردن بر قفا
بر زبان راندن یکی نام خدا
❈۱۰❈
می توان در کوره ها دل تافتن
یاد حق در کوره ی دل یافتن
چونکه مقصد گوهر غلتان بود
موج توفان گلشن ریحان بود
❈۱۱❈
هر که خواهد تخت و تاج آراستن
بایدش اول ز سر برخاستن
شاهد صحت نگیری در کنار
تا نیاشامی دوای ناگوار
❈۱۲❈
آنکه راهی باشد او را سوی او
کی عدم را می کند او آرزو
گرچه باشد صد عذابش در وجود
عذب باشد جمله با آن بحر جود
❈۱۳❈
می گریزد تا ابد او از عدم
می گذارد جانب هستی قدم
این عدم لیکن فنای مطلق است
در خدای هستی و ذات حقست
❈۱۴❈
یک عدم دیگر بود اما مضاف
کان بود هم قبله ی جان هم مطاف
کامنت ها