ملا احمد نراقی:آن یکی با ماه آمد در جدال کی تو شمع بزم گردون ماه و سال
❈۱❈
آن یکی با ماه آمد در جدال
کی تو شمع بزم گردون ماه و سال
ای سپه سالار بزم اختوران
ای تمام اختورانت چاکران
❈۲❈
ای چراغ خلوت اهل یقین
ای زمان را مشعل افروز زمین
از تو شبها یکجهانی روشنست
صفحه ی خضرا و غبرا گلشن است
❈۳❈
از تو امر خلق عالم منتظم
از تو باشد مبتدا و مختتم
از چه در دنبال خور افتاده ای
چون کمان سر بر خطش بنهاده ای
❈۴❈
از چه افتادستی او را در عقب
میر روز است او تویی سلطان شب
آن اگر در روز نورافشان بود
عالم از نور تو شب رخشان بود
❈۵❈
از چه چون عباس دوسی نزدودی
گاه از پیشش روی گاهی ز پی
پیش او گه در خمی گه راستی
در فزونی گاه گه در کاستی
❈۶❈
از چه گشتی پیش او کمتر رهی
آق سنقر گه قراسنقر گهی
داد پاسخ مه به آن اندرزگو
باد بر سلطانی من صد تفو
❈۷❈
گر نباشد فیض خورشید علا
طعنه بر من می زدی نور سها
گر نیفکندی به من او سایه ای
غیر تاریکی نبودم پایه ای
❈۸❈
نظم عالم از نظام نور اوست
چشم خفاشان ولیکن کور اوست
گر شبی با او مقابل خواستم
روزگاری از خجالت کاستم
❈۹❈
گر نه این پرتو به من انداختی
کس مرا در آسمان نشناختی
من چه دارم جز سیه رویی دگر
رو خدا را ناصح از من درگذر
کامنت ها