ملا احمد نراقی:چون شنیدند این خطاب آن قدسیان از سما کردند رو در خاکدان
❈۱❈
چون شنیدند این خطاب آن قدسیان
از سما کردند رو در خاکدان
جمله بگشودند از هم بال و پر
جانب این دشت غبرا پی سپر
❈۲❈
هر یکی جستی از آن دیگر سبق
تا بپایین آمدند از نه طبق
منجنیق اندر هوا برخاسته
کامد اول یک ملک آراسته
❈۳❈
کای خلیل الله منم دارای باد
حق زمام باد در دستم نهاد
هم بده فرمان که گویم باد را
برکند این قوم بی بنیاد را
❈۴❈
جله را بر کوه و بر صحرا زند
خیمه شان بر لجه ی دریا زند
هم بریزد آتش سوزانشان
هم به خانمان و هم بر جانشان
❈۵❈
جسم و جانشان دود خاکستر کند
سروریها را ز سرشان درکند
هرکه بهر دیگری آتش فروخت
باید اول خود در آن آتش بسوخت
❈۶❈
هرکه خواهد آتشی افروختن
بایدش در آتش خود سوختن
گفت ابراهیم او را کی ملک
مکرمت کردی جزاء خیرلک
❈۷❈
ما و امت را برو با هم گذار
این من و این آتش این پروردگار
آتش اندر راه آن سلطان راد
گرچه صد دریا بود باد است باد
❈۸❈
از پی آمد آن ملک دیگر روان
کای خلیل صدق و ای جان جهان
جمله دریاها به فرمان منند
کوهها لرزان ز توفان منند
❈۹❈
رخصتی ده بحر را بر پر زنم
موج دریاها بر آن اخگر زنم
ناخدایم لیک توفانی کنم
در بسیط خاک ویرانی کنم
❈۱۰❈
گفت رو رو حق ز تو خشنود باد
جان فدای آنکه هست و بود باد
چونکه در راه شه خوبان بود
آب و آتش پیش من یکسان بود
❈۱۱❈
آبو آتش را بر من فرق نیست
دوستان را فکر حرق و غرق نیست
گر بسوزد این تنم قربان او
ور ببخشاید زهی احسان او
❈۱۲❈
کان ملک دیگر ز پی آمد روان
صد ثنا و صد ستایش در دهان
کاین منم سرهنگ ابر و رعد و برق
گه به مغربشان کشم گاهی به شرق
❈۱۳❈
رخصتی ده تا بگویم مر سحاب
اندر این آتش فرو ریزند آب
آتش نمرودیان ابتر کنم
هم از آن پس خاکشان برسر کنم
❈۱۴❈
گفت آن شه هرچه باشد خوش بود
خواه باشد آب خواه آتش بود
من ز تو آتش ز تو ای محتشم
خواه در آبم فکن خواه آتشم
❈۱۵❈
همچنین آمد از آن روحانیان
آنچه ناید در شمار و در بیان
هریکی را عذرخواه آمد خلیل
نی اعانت جست نی آمد دخیل
❈۱۶❈
هر که آن گستاخ بزم شاه شد
از عوانان کی اعانت خواه شد
هرکه اندر بزم شه محرم بود
کی دخیل حاجب و دربان شود
❈۱۷❈
هرکه داند شاه را دانای راز
کی به نزد ترجمان آرد نیاز
زان ملایک هیچ یک حاجت نخواست
سر در آتش منجنیق آورد راست
کامنت ها