ملا احمد نراقی:این دعا باشد گریزی از رضاش ای دعا رو رو تن ما و قضاش
❈۱❈
این دعا باشد گریزی از رضاش
ای دعا رو رو تن ما و قضاش
هرکه در کوی رضا دارد مقام
جستن دفع قضایش شد حرام
❈۲❈
آن دلی کاندر رضایش شاد شد
از غم هر دو جهان آزاد شد
بر مرادش کارها باشد همه
بر رضای او رود خورشید و مه
❈۳❈
اختوران هم بر مراد او روان
بر مرادش گردش هفت آسمان
بادها هم بر مراد او جهند
ابرها هرجا که او خواهد روند
❈۴❈
مردن هرکس به خاطرخواه اوست
زندگیها هم همه در راه اوست
زانکه او داند که عالم موبمو
هست اندر قبضه ی سلطان او
❈۵❈
قطره باران بیفتد از سحاب
بی رضا و حکم آن عالیجناب
بی قضا و بی رضایش یک نفس
برنیاید از گلوی هیچ کس
❈۶❈
جز به امر نافذش یکتن نمرد
لقمه ای کس بی رضای او نخورد
احتیاج از او و استغنا ازو
دیده ای گر کور و گر بینا ازو
❈۷❈
هر عزیزی را عزیزی داده او
جمله ناچیزی و چیزی داده او
هم سر از او هست و هم دستار ازو
پایها از او و پا افزار ازو
❈۸❈
عزت از او گنج از او دولت ازو
ذلت از او رنج از او محنت ازو
درد ازو درمان ازو بیمار ازو
گل از او گلشن ازو و خار ازو
❈۹❈
من چه گویم درنیاید در شمار
هرچه باشد هست زامر کردگار
چونکه بنده در رضایش محو شد
هیچ چیزی را نخواهد بهر خود
❈۱۰❈
می نبیند خویشتن را در میان
می نجوید غیر آن سلطان جان
چونکه می داند جهان را رام او
هست عالم سربسر بر کام او
❈۱۱❈
بلکه عالم شد به فرمانش همه
هرچه باشد لذت جانش همه
فقر و ذلت شکر و حلوای او
زخم و دمل سندس و دیبای او
❈۱۲❈
زندگی و مرگ او یک سان بود
بی تفاوت درد بیدرمان بود
بر سرش گر زخم و گر افسر یکی ست
در گلویش لقمه و نشتر یکی ست
❈۱۳❈
گر بمیرد جمله فرزندان او
خندد و گوید همی قربان او
ملک و مالش رفت اگر یک سر به باد
گوید آنها هم نثار شاه باد
❈۱۴❈
بلکه نی جوید بهشت و نی نعیم
نی ز دوزخ باشدش پروا نه بیم
راحتش اندر رضای حق بود
خواه دوزخ خواه فردوس ابد
❈۱۵❈
اینچنین کس پس چرا گوید دعا
لابه کی آرد پی دفع قضا
جز مگر چون او دعا فرموده است
طالب عجز و دعاهای وی است
❈۱۶❈
چونکه او جوید دعا اندر عطب
چون کند آن عجز و زاری را طلب
در دعا آید از این ره روز و شب
عجز و زاریها کند از این سبب
❈۱۷❈
گر دعا و عجز می آرد به پیش
کی غرض دارد ازو مطلوب خویش
مطلب آن امتثال امر اوست
امتثال امر اویش طبع و خوست
❈۱۸❈
استجابت هم نخواهد از دعا
چون گدایی باشد او را مدعا
شیئی لله گوید اما هیچ شیء
جز گدایی نیست قصد جان وی
❈۱۹❈
در دعا گوید که ای یار عزیز
می نخواهم می نخواهم هیچ چیز
من نخواهم جز گدایی ای خدا
من گدایم من گدایم من گدا
❈۲۰❈
از گدایی من گدایی خواستم
نی گدای گرده و حلواستم
کامنت ها