ملا احمد نراقی:چون خلیل الله فکند آن را شهاب سوی اسماعیل آمد با شتاب
❈۱❈
چون خلیل الله فکند آن را شهاب
سوی اسماعیل آمد با شتاب
دام تلبیس و حیل را ساز کرد
مکر و کید و وسوسه آغاز کرد
❈۲❈
زد به سنگ آن را پس اسماعیل راد
سنت رمی جمار از این نهاد
می کنم یعنی ز خود دور اهرمن
همچو اسماعیل آن شاه زمن
❈۳❈
هست جسم طاعتت رمی جمار
روح آن طرد از بر خود تند بار
جمله طاعاتت چنین است ای عمو
چونکه جسمش آوری جانش بجو
❈۴❈
جان آن دانی چه باشد ای پسر
فکر و ذکر و سرش آوردن نظر
قول و فعلت را به معنی یار کن
پس از ایشان زنده ی پندار کن
❈۵❈
لفظ و معی دارد و اعمال هم
بلکه هر اوصاف و هر احوال هم
زان معانی جان من غافل مشو
طاعت ار خواهی پی معنی برو
❈۶❈
معنی لفظ ار ندانی ای خبیر
معنی اعمال خود را یاد گیر
ور مفصل معنی اعمال خویش
می نداند هم دل خود را بریش
❈۷❈
معنی اجمالیش را با عمل
جفت کن تا سازدش پاک از علل
وان همین باشد که این فرموده شاه
من به فرمانش نهادم پا براه
❈۸❈
بنده ام من پیشه ی من خدمت است
بر من از هر خدمتی صد منت است
بنده ام استاده اندر بارگاه
تا چه خدمت خواهد از من پادشاه
❈۹❈
این تن من این سر من جان من
وقف خدمتکاری سلطان من
این یکی خدمت شه من خواسته
من پی خدمت بجان برخاسته
❈۱۰❈
بنده ی فرمانم و این زان یکی ست
شغل من فرمان بری و بندگی ست
گر ندانم مقصد شه باک نیست
بندگان را حد این ادراک نیست
❈۱۱❈
گفته مولایم که دست و رو بشوی
چشم اینک دست و رو این شست و شو
پا و سر را مسح کن فرمانبرم
مسح این و پای این و این سرم
❈۱۲❈
گر ندانم معنی این مسح چیست
گو ندانم حد من این فهم نیست
قبله باید ساخت گفتی از حرم
این حرم من رو به آن سر تا قدم
❈۱۳❈
گفتیم تکبیر گو اندر حضور
چشم چشم الله اکبر یا غفور
حمد و سوره خواستی خواندن پی اش
خواندم اینک گو ندانم معنی اش
❈۱۴❈
گفتی ام خم شو به چشم این خم شدن
گفتی ام برخیز خیزم بی سخن
زان سپس گفتی جبین بر خاک مال
این جبین این خاک راه ای ذوالجلال
❈۱۵❈
باز فرمودی که بنشین بر زمین
من نشستم ای شه دنیا و دین
معنی اجمال اینست ای همام
ور مفصل ضم کنی نعم المرام
❈۱۶❈
جزو جزو هر عمل را معنی ایست
بلکه صد معنی ست نی معنی یکی است
هرکسی معنی از آن دریافته
رو بسوی آن معانی تافته
❈۱۷❈
همچنانکه در نماز پنجگاه
آن یکی گفته است ز آگاهان راه
کان مثال موقف روز جزاست
در حضور داورش این ماجراست
کامنت ها