ملا احمد نراقی:روز و شب مشغول پاس خویشتن در حذر از خویش و از فرزند و زن
❈۱❈
روز و شب مشغول پاس خویشتن
در حذر از خویش و از فرزند و زن
تخت زرینی که بینی جای اوست
تخته بندی محکم اندر پای اوست
❈۲❈
دارد اندر دل هوای سیر و گشت
گشت بازار و دکان و باغ و دشت
لیک پایش تخته بند است ای رفیق
می نه بتواند برآید از مضیق
❈۳❈
بندیان در بند زندانش اسیر
شاه خود محبوس بر تخت و سریر
هرچه بندت کرد سجن است ای پسر
خواه زندان باش خواهی تخت زر
❈۴❈
سوی فرزندان نه بگشاید نظر
جز که بیند تیغ برانشان بسر
می نبیند دختوران پردگی
جز که یاد آرد ز روز بردگی
❈۵❈
یا بود در کار جنگ و دار و گیر
در دویدن گه به بالا گه به زیر
گه بود دنبال خصم نابکار
گاه دیگر می دود بهر فرار
❈۶❈
یا گرفتار تقاضای سپاه
هین بده مرسوم ما ای پادشاه
بام و شامی می گذارد در تعب
دردسرها می کشد بهر طلب
❈۷❈
این همی خواند وظیفه آن عمل
این قصیده گفته و آن یک غزل
آن یکی جوید سیور قالی زنو
آید آن از بهر اسب این بهر جو
کامنت ها