گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

ملا احمد نراقی:دوزخی دان این خودی را ای رفیق دوزخی در وی مضیق اندر مضیق

❈۱❈
دوزخی دان این خودی را ای رفیق دوزخی در وی مضیق اندر مضیق
دوزخی پرکژدم و پر اژدها دوزخی کان را نباشد انتها
❈۲❈
چون خودی مر کافران را شد قرین شد جهنم هم محیط کافرین
این سخن را گر همی خواهی بیان از نبی رو ما اصابک را بخوان
❈۳❈
آری آری جمله آلام ای پسر از خودی و خودپرستیها نگر
آن یکی را رنج و اندوه از حسد تا چرا نعمت بجز من می رسد
❈۴❈
آن یکی از کبر خودبینی ملول گرچه از من برتر آمد آن فضول
آن یکی در محنت و بحث و جدال یعنی از من چون فزونی در کمال
❈۵❈
آن یکی در فکر دشمن روز و شب تا چه آید بر من از آن زن جلب
آن یکی از جاه و منصب در الم تا مباد از من شود این مایه کم
❈۶❈
آن یکی از حرص خود در دردسر تا که این و آن ز من باشد مگر
آن یکی در غصه ی فرزند و زن کاین مبادا کم شود یا آن ز من
❈۷❈
آن یکی با سوز و محنت شد قرین من چرا کردم چنان گفتم چنین
آن ز من شاد است آیا یا ملول آن مرا رد کرده یا رب یا قبول
❈۸❈
مرجعی غیر از من و من الغرض می نیابی بهر رنجی یا مرض
ای خودی را مصدر هر رنج دان با دمی از بیخودی صد گنج دان
❈۹❈
زین خودیها بگذرید ای دوستان تا چمنها بنگرید و بوستان
ای خنک آنکس که از خود شد جدا گشت فارغ از غم و رنج و عنا
❈۱۰❈
ای خنک آن کو ز دام خود بجست در فضای بیخودی فارغ نشست
آری آری چون نظر می افکنی غیر امکان نیست مایی و منی
❈۱۱❈
چیست امکان جان بابا جز عدم جز سیه رویی و فقر و هم و غم
آن عدم چون با قدم مربوط شد نور با ظلمت بهم مخلوط شد
❈۱۲❈
حالتی پیدا شدش زین ارتباط روزنی گردید آن سم الخیاط
حالتی بالاتر از محض عدم بینهایت دور لیکن از قدم
❈۱۳❈
از عدم آمد فروتر یک دو گام از وجود آمد ندیده غیر نام
آری از وی یک نظر گر بی حجاب بر وی افکندی وجود مستطاب
❈۱۴❈
رشته ی پندار خود بگسیختی آنطرفتر از عدم بگریختی
از یساوولان سلطان وجود دور باشی را اگر او می شنود
❈۱۵❈
می شدی صد قرن پایین عدم نی حجاب الامتناع ام کنم
دورتر از امتناع ار یافتی جایگاهی سوی آن بشتافتی
❈۱۶❈
پس ز فیض ارتباطش با وجود چون قدم بنهاد در ملک شهود
یک نظر در طول و عرض خویش کرد خویشتن را دید ژفت شیر مرد
❈۱۷❈
پهلوانی را شنیده در جهان فرض کرده خویشتن را پهلوان
هستی بشنیده از مام و پدر لیک او را نیست از هستی خبر
❈۱۸❈
هستی خود را همان پنداشته بود خود را آن وجود انگاشته
آن ضریری گشت روشن دید حال آن چراغ کور کور پیره زال

فایل صوتی مثنوی طاقدیس بخش ۳۶ - در بیان آنکه جمیع آفات و آلام از خودبینی می باشد

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها