ملا احمد نراقی:یک جزیره بود در اقلیم شاه بود تا پاتخت شه شش ماه راه
❈۱❈
یک جزیره بود در اقلیم شاه
بود تا پاتخت شه شش ماه راه
یک جزیره پرگیاه و پر علف
پردرخت میوه دار از هر طرف
❈۲❈
مجتمع از اهل هر شهر و دیار
اندر آنجا آنچه ناید در شمار
گشته جمع آنجا ز اهل هر زبان
خلق انبوه و گروه بیکران
❈۳❈
وندران پیری و پیر زنده ای
پیر از علم و ادب آکنده ای
پیر دانشمند و دانش پروری
دانش آموزی و دانش گستری
❈۴❈
نکته دانی آگهی از هر زبان
نکته آموزی رفیقی مهربان
در زبان آموزی آن پیر جلیل
بیزبانان را همه گشته دلیل
❈۵❈
شد قرار پادشاه بی نظیر
کاو فرستد طوی خود نزد پیر
سوی آن پیله فرستد مرغ خود
تا بیاموزد زبان نیک و بد
❈۶❈
پس همه اسباب راهش ساز کرد
بروی از رحمت دو صد درباز کرد
کرد با او لطفها زاندازه بیش
پس ز رحمت خواند او را نزد خویش
❈۷❈
دستها مالید بر بال و پرش
بوسه زد از مهربانی بر سرش
داد او را از عنایت مایه ها
خواند بر او هم ز رحمت آیه ها
❈۸❈
پس بگفت ای مرغ خوش آواز من
ای انیس و همدم و همزار من
ای نوایت بینوایان را نوا
ای همایون بال برتر از هما
❈۹❈
دوریت را من نمی کردم خیال
ور همی کردم گمال کردم محال
روز هجرت را به خواب ار دیدمی
یا حدیث دوریت بشنیدمی
❈۱۰❈
دیده را از نشتر غم خستمی
گوش خود را از شنیدن بستمی
دیده چون از روی یاران دور شد
گرچه صد نورش بود بی نور شد
❈۱۱❈
گوش محرم از حدیث دلبران
صد صدا گر بشنود کر باشد آن
شرح ایام فراق دوستان
آنچه من گویم تو صد چندان بدان
❈۱۲❈
نامه ام را عالم ار پهنا بود
شرح هجران را کجا گنجا بود
سوز هجران را اگر سازم رقم
هم به کاغذ آتش افتد هم قلم
❈۱۳❈
ور بگویم شمه ای از سوز آن
هم زبان سوزد مرا و هم دهان
ای صفایی بگذر از این گفتگو
حال شاهنشاه و طوطی را بگو
کامنت ها