ملا احمد نراقی:زان سبب فرمود آن شاه اجل نیت مؤمن بود به از عمل
❈۱❈
زان سبب فرمود آن شاه اجل
نیت مؤمن بود به از عمل
زانکه او جان است و اعمال تو جسم
نیت معنی بود کردار اسم
❈۲❈
آن کشاند دل سوی دل آفرین
دل بپردازد زیاد آن و این
این تنت را باز دارد از وبال
از برای جسم تو باشد کمال
❈۳❈
جز یکی از کال دل آگاه نیست
این و آن را در دل کس راه نیست
کار دل چون باشد از جز او نهان
کس بجز از او نخواهد زان نشان
❈۴❈
کار دل فاش است و نپذیرد ریا
باشدش از این و آن چشم جزا
دل بود پاینده تن گردد هلاک
دل سوی جانان رود تن سوی خاک
❈۵❈
کار تن سهل است فکر دل کنید
نقش باطل را ز دل زایل کنید
دل یکی دلدار هم باید یکی
می نگنجد در یکی دو بیشکی
❈۶❈
آنچه آن او بود بسپر به او
حیث لایطمع الیه غیره
دل بود آیینه ی رخسار یار
پرده زین آیینه بفکن زینهار
❈۷❈
خالی این آیینه از زنگار کن
پس مقابل با رخ دلدار کن
او همی گوید تورا با صد گله
می روی آخر کجا ای صد دله
❈۸❈
رو متاب از ما که ما آن توایم
دلبر و دلدار جانان توایم
ما از آن تو تو آن کیستی
ما به یاد تو تو یاد چیستی
❈۹❈
می کشد گاهی بلطفت گه بناز
گه بخود خواند به بانگت گه به راز
گه فرستد نامه ات گاهی پیام
گه به بیداریت خواند گه منام
❈۱۰❈
حسن او گر با تو طنازی کند
لطف او یاری و دمسازی کند
راندت گر دور باش حشمتش
خواندت در دم صفیر رحمتش
❈۱۱❈
چون تورا با غیر بیند در نشاط
غیرتش برد میانتان ارتباط
زشت باشد در نظرها روی تو
دور گرداند ز دلها خوی تو
❈۱۲❈
تو مبادا با رقیبان خو کنی
رو بغیر آری و ترک او کنی
در دلت بیند اگر سودای غیر
یا بجای او در آنجا جای غیر
❈۱۳❈
غم فرستد تا دلت را خون کند
خون کند وز دیده ات بیرون کند
با رقیبان بیندت گر در سخن
بر زند مشتی ز غیرت بر دهن
کامنت ها