ملا احمد نراقی:آن یکی پرسید از پرخواره ای حرفتی داری و یا بیکاره ای
❈۱❈
آن یکی پرسید از پرخواره ای
حرفتی داری و یا بیکاره ای
گفت من دارم همایون پیشه ای
نیست جز آن پیشه ام اندیشه ای
❈۲❈
مقریم قرآن خوانی شغل من
هم به خلوتگاه هم در انجمن
نیست غیر از مصحف حق یار من
حفظ کن در روز و شب هنجار من
❈۳❈
گفت از قرآن چه می دانی بگو
گفت هان بشنو کلوا واشربوا
گفت دیگر گفت دیگر نیست یاد
نیست در قرآن بجز آن سیمناد
❈۴❈
من ز قرآن غیر این نادیده ام
بلکه از استاد هم نشنیده ام
آری آری ذوق و لمس و چشم و گوش
نطق و تخییل و تصور حفظ و هوش
❈۵❈
جمله اینها پیشکاران دلند
بزم دل را هم وثاق محفلند
آنچه دل فرماید آن بیند بصر
وانچه گفت آن بشنود گوش ای پسر
❈۶❈
آنچه بسپارد به دل آن را نگاه
دارد و دور افکند از خود سواه
جمله اینها چاکرانند و خدم
خدمت سلطان دل را ملتزم
❈۷❈
آنچه آن غیر از هوای دل بود
گوش و هوش تو از آن زایل بود
هان ببین آن فلسفی را ای سلیم
کز تحکم نام خود کرده حکیم
❈۸❈
غیریؤتی الحکمة آن مرد غبی
می نداند آیه ای را از نبی
وز نبی هم غیر حکمت ضاله ای
نیست چیز دیگران را واله ای
❈۹❈
آن مباحی مذهب و صوفی لقب
آن مرقع پوش دزد والحرب
گرچه تا طاسین مصحف را خوید
غیر مافی الارض من حرم ندید
❈۱۰❈
روز و شب در طاعت امر کلوا
چون گلو شد تا گلویش واشربوا
آن فقیه شهر بین مست غرور
کو زند کوس و دهار اندر دهور
❈۱۱❈
از کتاب حق که گنج اعظم است
رطب و یابس جمله در آن مدغم است
علم ما کان و علم مایکون
اندر آن اندر ظهور و در کمون
❈۱۲❈
مخزن اسرار ربانیست آن
مطلع انوار سبحانیست آن
نسخه بر لیغ ملک سرمد است
نامه ی ناموس شرع احمد است
❈۱۳❈
گوییا نشنیده غیر از فانکحوا
طلقوا و فاغسلوا و امسحوا
ما ان امروز عنا قد هلک
ثلث ثلثان کرد باید ماترک
❈۱۴❈
ارکعوا را خوانده تا آتوالزکوة
غافل از آیات توحید و صفات
فقه اعضا و جوارح را درست
کرده ای در فقه نفس روح سست
❈۱۵❈
هر گروهی مسلکی بگزیده اند
آیه ی چندش موافق دیده اند
بهر اصلاح هوای نفس خویش
پیش عامه آیه ای آورده پیش
❈۱۶❈
گر نه اینها مکر نفس است و هوا
جمله قرآن هست فرمان خدا
آخر آیات اگر هم از خداست
حکمهای محکم ما و شماست
❈۱۷❈
گر نداری صد مرض گو پس چرا
مؤمن بعضی و کافر بعض را
عقده ای دارم چه شد دانشوری
تا گشاید بر من حیران دری
❈۱۸❈
تا بگوید فاش با طبل و علم
ما اری یا لیت اهلافی الامم
عالم و عامی بهر ملت که هست
در میانشان نیست صد ایزد پرست
❈۱۹❈
نیست در عالم یکی مرد خدا
جمله شان مفتون طبعند و هوا
یا بگوید نکته ای این ماجرا
کو گزند این را دوا آن را چرا
کامنت ها